اسم: یا واژه اردک دگرگون شده واژه پهلوی ادرگ که اسم دخترانه است اسم دختر پادشاه ساسانی یزدگرد سوم بود منابع ها. استابن فندق، علی بن زید بیهقی ( ۱۳۶۱ ) . تاریخ بیهق. فروغی. بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر. فتوح البلدان. ترجمهٔ محمد توکل، نشر نقره، ۱۳۴۷ ... [مشاهده متن کامل]
پورداوود، ابراهیم ( ۱۳۴۳ ) . آناهیتا، پنجاه گفتار پورداوود. تهران: مؤسسهٔ انتشارات امیرکبیر. پیرنیا، حسن ( ۱۳۶۲ ) . تاریخ باستانی ایران. تهران: انتشارات دنیای کتاب. ثعالبی نیشابوری، ابومنصور عبدالملک بن محمد بن اسماعیل ( ۱۳۶۸ ) . تاریخ ثعالبی. تهران: نشر نقره. دریایی، تورج، شاهنشاهی ساسانی، برگردان مرتضی ثاقب فر، نشر ققنوس. شابک ۹۶۴ - ۳۱۱ - ۴۳۶ - ۸ راوندی، مرتضی. تاریخ اجتماعی ایران. جلد دوم. چاپ سوم. تهران: انتشارات امیر کبیر، ۲۵۳۶ زرین کوب، عبدالحسین. تاریخ ایران بعد از اسلام. انتشارات امیر کبیر، چاپ یازدهم، ۱۳۸۶ زرین کوب، عبدالحسین ( ۱۳۶۴ ) . تاریخ مردم ایران، پیش از اسلام. تهران: مؤسسهٔ انتشارات امیرکبیر. طبری، محمد بن حریر ( ۱۳۶۲ ) . تاریخ طبری، جلد دوم. ترجمهٔ ابولقاسم پاینده. تهران: انتشارات اساطیر. فرای، ریچارد ن. عصر زرین فرهنگ ایران، ترجمهٔ مسعود رجب نیا، چاپ چهارم. انتشارات سروش، ۱۳۸۸ کریستن سن، آرتور ( ۱۳۶۷ ) . ایران در زمان ساسانیان. ترجمهٔ رشید یاسمی. تهران: مؤسسهٔ انتشارات امیرکبیر. معطوفی، اسدالله. تاریخ چهار هزار ساله ارتش ایران، جلد اول. تهران: نشر ایمان، ۱۳۸۲ مقدسی، مطهر بن طاهر. البدء و التاریخ، جلد اول. ترجمهٔ محمد رضا شفیعی کدکنی، نشر آگه، چاپ اول، ۱۳۷۴ یعقوبی، احمد بن اسحاق. تاریخ یعقوبی، جلد اول. ترجمهٔ محمد ابراهیم آیتی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ نهم، ۱۳۸۲ محمدی ملایری، محمد. تاریخ و فرهنگ ایران. جلد اول. تهران: انتشارات توس، ۱۳۷۹. شابک: ۷ - ۵۲۷ - ۳۱۵ - ۹۶۴ این اسم به هیچ وجه مال قوم عزیز ترک نیست دوست عزیز آرشNK درست گفت است.
واژه اردک معادل ابجد 225 تعداد حروف 4 تلفظ 'ordak نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [پهلوی] ( زیست شناسی ) مختصات ( اُ دَ ) [ په. ] ( اِ. ) آواشناسی 'ordak الگوی تکیه WS شمارگان هجا 2 منبع فرهنگ کوچک زبان پهلوی
واژه اردک معادل ابجد 225 تعداد حروف 4 تلفظ 'ordak نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [پهلوی] ( زیست شناسی ) مختصات ( اُ دَ ) [ په. ] ( اِ. ) آواشناسی 'ordak الگوی تکیه WS شمارگان هجا 2 منبع فرهنگ کوچک زبان پهلوی منبع بالا دهخدا اشتباه است.
اردک یک واژه کاملا پارسی است که در زبان ترکی رفت این واژه صد درصدر پارسی است.
هر واژه ای که با حروف الفبا ساخته شده باشه تورکیه
ترکی . منبع:^ Starostin, Sergei; Dybo, Anna; Mudrak, Oleg ( 2003 ) “*”Eb�r ( d ) ek, in Etymological dictionary of the Altaic languages ( Handbuch der Orientalistik; VIII. 8 ) , Leiden, New York, K�ln: E. J. Brill
اردک واژه ای آریایی است که به پروتو تورکیک راه پیدا کرده
اردک کلمه تورکی هستش و در کتاب دیوان اللغات الترک محمود کاشغری هم که مال هزار سال پیش هستش آورده شده است .
اردک در ترکی به این شکل تلفظ میشود: �rtək که بعداً به �rdək تبدیل شده است . از آنجا که در فارسی سه حرف صدا دار وجود ندارد ( � � ı ) فارسی زبانان �rdək را ordək تلفظ میکنند که همین امر نشان دهنده ترکی بودن این لغت است . ... [مشاهده متن کامل]
در ضمن نام این حیوان که در اصل اورتک است اشاره به بسته بودن فاصله انگشتان این حیوان دارد برخلاف مرغ و خروس انگشتان پاهای اردک به هم چسبان است و به همین دلیل به آن اورتک میگویند . اورتک از مصدر اورتماق ترکی می آید که به معنی بستن است.
واژه اردک فارسی است و از همان ریشه ای می آید که داک انگلیسی.
در ترکی �rdek استفاده میکنند. لغتنامه ترکی در لینک زیر میگوید لغت از �tmek آمده مبنا بر کشیدن چیزی مثل قلیان که سرش شبیه اردک میباشد. هر دو �tmek و �rtmek را از زبان اویغوری که قبل از هزاره اول میلادی است آورده اند و این فعل همان کشیدن معنی میدید که فکر میکنم derivative ازهمان کلمه پهلوی ”پرنده ای که شیرجه میرود” ( اور دک ) بعدها به زبان اویغوری رفته باشد. ... [مشاهده متن کامل]
پهلوی خیلی قدیمیتر از هزاره اول میلادیست و مطمئنن کلمه خواص برای اردک و پرندگان در ایران وجود داشته.
دختر یزگرد سوم پادشاه ساسانی ( شهربانو ) به عبارتی زن امام حسین یا به عبارتی عروس امام علی اسم خواهرش اردک بوده است
وقتی که عذری ( عربی ) ، اوزرا میشه و به همین سادگی ریخت ترکی به خودش می گیره ( با ریشه اوز ) ، کلمه های دیگه هم همین جوری ترکی میشن و نیاز به توضیح بیشتری هم نداره. مثلن برای این جماعت، صغری هم سوقرا میشه که ریشه ترکی هم میشه براش پیدا کرد، کی به کیه؟!
یه جا گفتی هرچی آن داره تورکیه یه جا میگی هرچی ق و غ داره تورکیه الان میگی هرچی تهش ک داره تورکیه تو اول بگو کدوم کلمه ها تورکی نیستن فارسی ها خودش مشخص میشه
پارسی میانه ( پهلوی ) : بَت bat
اردک لغتی تورکی ریشه از اورتک در معنی جانوری که لایه ای در پرهایش دارد که مانع نفوذ آب میشود ( از ریشه اورتوک ) منبع : لغتنامه غیاث الغات
From Ottoman Turkish اوردک ( �rdek, “duck” ) , from Proto - Turkic *eb�rdek, *ȫrdek ( “duck” ) . Cognate with Karakhanid اۥرْدَکْ ( �rdek, “duck” ) . چرا اینقدر بدون منبع و چرت و پرت می نویسید
اردک یا اوردک واژه ای کاملن آریایی و پارسی است که از دو بخش اور ( =خوار، پایین ) و دک ( =فرو رفتن ) ساخته شده و به معنی پرنده ای است که در آب شیرجه میزند. واژه "اردک" از زبان پارسی به دیگر زبان ها نیز راه یافته است؛ برای نمونه در زبان انگلیسی به آن duck می گویند که از واژه ducan در انگلیسی باستان به معنی "فرو رفتن" و "شیرجه رفتن" گرفته شده است. در انگلیسی باستان و دیگر زبان های شمال اروپا مانند آلمانی نشانه مصدر، مانند زبان پارسی "ن" و "تن" است؛ ازین رو واژه انگلیسی باستان ducan همان واژه پارسی "دوختن" است که چون در زبان انگلیسی سدای "خ" وجود ندارد بجای آن "ک" گفته اند ولی هر دو از یک ریشه هستند و معنی دوختن هم مانند ducan "فرو رفتن" سوزن است. ... [مشاهده متن کامل]
در پارسی بجای "اردک" نام های دیگری مانند مرغابی، قو، سی، وَز و بَت نیز به کار رفته اند که پرکاربردترین آن ها "بَت" است که از ریشه "بوت" به معنی "پایین رفتن" است و با واژه های بوته و بیخ و bottom و boot و . . . هم ریشه می باشد. واژه "بَت" در زبان پارسی پهلوی به کار می رفت و وارد زبان های دیگر نیز شده است: انگلیسی: duck تورکی: �rdek آذری: �rdək روسی: utka سربی و کرواسی: patka ارمنی: badik هندی: batakh اردو: بطخ اربی: بطة
اوردک واژه ای کاملن آریایی و پارسی است که از دو بخش اور ( زمین کنار آب ) و دک ( شیرجه زدن ) ساخته شده و به معنی پرنده ای است که کنار آب زندگی می کند و در آب شیرجه میزند. اوردک بجز پارسی در زبان های اروپایی ... [مشاهده متن کامل]
نیز به کار می رود. در انگلیسی هم duck می گویند که از ریشه "دوکن" به معنی "فرو رفتن" و "شیرجه زدن" آمده است. در پارسی واژه "دوختن" به معنی "فرو کردن" سوزن نیز از همین ریشه است.
نام اردک اردسین بوده که شده اردک بین سین وک به مورزمان عوض شده