camping (اسم)خیل، اردو زدنcamp (فعل)چادر زدن، اردو زدن، منزل کردن، خیمه زدنencamp (فعل)چادر زدن، اردو زدن، خیمه برپا کردنencage (فعل)چادر زدن، اردو زدنoutspan (فعل)اردو زدنpitch (فعل)اردو زدن، بر پا کردن، نصب کردن، استوار کردن، پرتاب کردن، توپ را زدن