ارتکاب

/~ertekAb/

    commission
    perpetration

مترادف ها

commitment (اسم)
سرسپردگی، تعهد، الزام، ارتکاب، حکم توقیف

committal (اسم)
سرسپردگی، تعهد، الزام، ارتکاب، حکم توقیف

perpetration (اسم)
ارتکاب

پیشنهاد کاربران

اقدام نامشروع. . .
عمل کارهای خلاف که میدانداما انجام می دهد. . .
خلف وعده. . . .
ـــــــــــــــــــــــــــ
چهار دَهِه مسحورشائم .
عدم ابدال.
منع برعذاب. .
درفضای تند،
گردن افراشتن.
ارتکاب
بنیک خواهی مردم
بدسگالیدن. . .
اِرتِکاب: ١. آغازگری، آغازکنندگی، آغازندگی؛ سرگرم - شوندگی ٢. سوارشوندگی ٣. برنشینندگی ۴. سازندگی، فراهم - آوری، فراهم - آورندگی، زایندگی، زایایی ۵. بەجاآوری، بەجاآورندگی ۶. گناەکاری، گناەکنندگی، گناهگری ٧. بزهکاری، بدکاری، تباهکاری، تبهکاری ٨. دچاری، دچارشوندگی، دچارشدگی
🇮🇷 واژه ی برنهاده: بدکنش 🇮🇷
به جای ارتکاب میشود پارسی /انجام/ هم بکار برد
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
کَنْو kanv ( سنسکریت )
ژاخْر ( اوستایی: چاخرَ )
پَهرَم ( سنسکریت: بْهْرَم )
ژوریت ( اوستایی: چورِت )

بپرس