آسودن
آرام گرفتن ؛ آرمیدن. استراحت کردن. فرونشستن :
آنانکه شب آرام نگیرند ز فکرت
چون صبح پدید است که صاحب نفسانند.
سعدی.
چندانکه ملاطفت کردند آرام نگرفت. ( گلستان ) .
همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت
وانکه در خواب نشد چشم من و پروین است.
سعدی.
آنانکه شب آرام نگیرند ز فکرت
چون صبح پدید است که صاحب نفسانند.
سعدی.
چندانکه ملاطفت کردند آرام نگرفت. ( گلستان ) .
همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت
وانکه در خواب نشد چشم من و پروین است.
سعدی.
سکون