اراستن‏


    adorn
    arrange
    array
    bedeck
    co-ordinate
    coordinate
    decorate
    dispose
    dress
    embellish
    emblazon
    fix
    garnish
    groom
    invest
    marshal
    ornament
    polish
    set
    slick
    spruce
    titivate
    trim
    put in order
    to adorn or decorate
    to arrange
    to put in order

فارسی به انگلیسی

اراستن با پولک
bespangle

اراستن با تاج گل
wreathe

اراستن با زیب و زیور
trap

اراستن بی ترتیب
stagger

اراستن خود با دقت زیاد
preen

اراستن خود را
doll

اراستن دوباره
realign

اراستن مو
set

مترادف ها

range (فعل)
میزان کردن، اراستن، مرتب کردن، در صف اوردن، تغییر کردن، سیر و حرکت کردن

blazon (فعل)
اعلام کردن، اراستن، جلوه دادن، منتشر کردن

habit (فعل)
ساکن شدن، اراستن، جامه پوشیدن، زندگی کردن

trim (فعل)
درست کردن، اراستن، زینت دادن، چیدن، تراشیدن، سرشاخه زدن، پیراستن

adorn (فعل)
اراستن، زیبا کردن، ارایش کردن، قشنگ کردن، ارایش دادن، زینت دادن، مزین ساختن، با زر و زیور اراستن

decorate (فعل)
اراستن، ارایش دادن، تزئین کردن، زینت کردن، پیراستن، اذین کردن، نشان یا مدال دادن به

primp (فعل)
اراستن، مزین ساختن، مرتب و منظم ساختن

illustrate (فعل)
اراستن، نشان دادن، توضیح دادن، شرح دادن، با مثال روشن ساختن، مصور کردن، مزین شدن

apparel (فعل)
اراستن، پوشاندن

groom (فعل)
اراستن، زیبا کردن، تیمار کردن، داماد شدن

titivate (فعل)
اراستن، زیبا کردن، زیبا شدن

attire (فعل)
اراستن، ارایش کردن، لباس پوشاندن

bedeck (فعل)
اراستن، ارایش کردن، زینت دادن

prettify (فعل)
اراستن، قشنگ کردن

smarten (فعل)
اراستن، قشنگ کردن

bedight (فعل)
اراستن، مزین ساختن، تزئین کردن

ornament (فعل)
اراستن، تزئین کردن

grace (فعل)
تشویق کردن، اراستن، زینت بخشیدن، مورد لطف قرار دادن، لذت بخشیدن

brave (فعل)
اراستن، لاف زدن، بالیدن

arrange (فعل)
اراستن، ترتیب دادن، مرتب کردن، چیدن، منظم کردن، سازمند کردن، قرار گذاشتن، طبقه بندی کردن، طبقهبندییا جور کردن

fettle (فعل)
درست کردن، اراستن، رفو کردن

line (فعل)
اراستن، پوشاندن، استر کردن، خط دار کردن، تراز کردن، خط کشیدن، خط انداختن در

equip (فعل)
اراستن، مسلح کردن، مجهز کردن، مجهز ساختن، سازوبرگ دادن

array (فعل)
اراستن، در صف اوردن

rank (فعل)
اراستن، دسته بندی کردن، رتبه بندی کردن، درجه دادن

tidy (فعل)
اراستن، مرتب کردن، منظم کردن

perk (فعل)
اراستن، باد کردن، جوشیدن، صاف کردن، سینه جلو دادن، خود را گرفتن، سر بالا گرفتن

deck (فعل)
اراستن، پوشاندن، زینت کردن، عرشه دار کردن

inlay (فعل)
اراستن، منبت کاری کردن، نشاندن، در چیزی کار گذاشتن، خاتم کاری کردن، گوهرنشان کردن

prim (فعل)
اراستن، خود را گرفتن، رسمی و خشک بودن

clothe (فعل)
اراستن، پوشاندن، ملبوس پوشاندن

endue (فعل)
بخشیدن، دادن، اراستن، پوشاندن، وادار کردن، پوشیدن، بخشیدن به

embroider (فعل)
اراستن، قلاب دوزی کردن، گلدوزی کردن

prune (فعل)
اراستن، سرشاخه زدن، هرس کردن، ساده کردن

stud (فعل)
اراستن، پر کردن، نشاندن، مرصع کردن، میخ زدن

indue (فعل)
بخشیدن، دادن، اراستن، پوشاندن، پوشیدن

پیشنهاد کاربران

سامان دادن
واژه آراستن
معادل ابجد 712
تعداد حروف 6
تلفظ 'ārāstan
ترکیب ( مصدر متعدی ) [پهلوی: ārāstan] ‹آراییدن، آرستن›
مختصات ( سپاه )
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
پیرایش :هرس. عمل بریدن نازیبا، پیرایش تاک رز .
پیرایش زیبا ساختن از طریق کاستن و کم کردن، و آرایش از طریق افزودن و زیاد کردن می باشد لذا در امر زیبا ساختن ابتدا پیرایش است و سپس آرایش
پیرایستن مقابل آراستن. . کم کردن از چیزی برای زینت و خوش آیند شدن و زیبا گشتن چون پیراستن موی سر و درخت و جز آن. نازیبا دور کردن. ( شرفنامه )
...
[مشاهده متن کامل]

آرتماق : افزودن و زیاد کردن
کاسماق : کاستن و کم کردن ، آغاج کاسماق : هرس بریدن
آرایش : آر ایشی ؛ آرتماق ایشی
آراست : آر آست
پیراستن : کاستن : کاسماق
روی گل سرخ بیاراستند
زلفک شمشاد بپیراستند.
منوچهری.

زَتّ
آراستن، آذین، ویراستن
از ریشه هندواروپائی آر ar - با نصب کردن و اندازه بودن در فارسی میانه آراستن و در اوستا آراد - ه aradh در سانسکریت رتی - ه rtih یا راه و روش manner در بونان قدیم ارتی arti در لاتین ارت art یا مهارت و در انگلبسی adorn, order, ornate ترئین و آراستن ( فرهنک ریشه های هند و اروپائی زبان فارسی، دکر آریانپور )
...
[مشاهده متن کامل]

واتکینز اتیمولوجیست و کناب مشهوراو در ارتباط با ریشه آر ar -
Watkins suggests it is a variant of PIE root *ar - "to fit together, " and De Vaan finds this semantically attractive

زین
( راستَن ) کارواژه ای در زبانِ پارسی با بُن کنونیِ ( رای ) می باشد که ما بیشتر آن را با پیشوند می شناسیم و این کارواژه با کارواژه یِ ( richten ) در زبانِ آلمانی به چمِ ( درست کردن، راست کردن، به سامان کردن، به نظم در آوردن ) از یک ریشه می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

نمونه:
1 - آراستن ( آ:پیشوند ) با بُن کنونیِ ( آرای )
2 - ویراستَن ( وی:پیشوند ) با بُن کنونیِ ( ویرای )
در کارواژه ( آراستن ) ، ما واژه ای با عنوانِ ( آرایه ) داریم: ( آ ( پیشوند ) - رای ( بُن کنونیِ راستَن - ه ( پسوندِ نامساز ) . در زبانهای اروپایی واژه ای ( array ) به چمِ ( آرایه ) است و در زبانِ آلمانی واژه ( Reihe بخوانید:رایهِ یا قایهِ ) به چمِ ( رَج، سِری، ردیف ) .
اکنون از اروپاییان بپرسید که آیا واژگانِ ( array ) و ( Reihe ) از یک ریشه هستند؟ و اگر هستند، چرا آوایِ ( آ ) در یکی هست و در دیگری نیست؟
آنها هیچ ندارند که بگویند. چون ( آ ) در زبانِ پارسی پیشوند است و همینطور در زبانهای اوستایی و پهلوی.
اکنون از آلمانی ها بپرسید آیا واژه ها یِ ( Reihe ) و ( richten ) با یکدیگر هموَسته و مرتبط هستند؟
باز هم هیچ برای گفتن ندارند. ولی برپایه دستورِ زبانِ پارسی می دانیم که ( رای ) بُن کنونیِ کارواژه ( راستَن ) هست و بدین شیوه این دو واژه با یکدیگر پیوند پیدا می کنند.

پیرایش . . . . . .
مشاطه زدن
تزیین
آراستن‏:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " آراستن‏" می نویسد : ( ( آراستن‏ در پهلوی در همین ریخت و همچنین در ریخت راینیتنrāyēnītan بکار می رفته است . ستاک فعل همان است که در " ویراستن " و "پیراستن " نیز به کار برده شده است . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( به چندین فروغ و به چندین چراغ
بیاراسته چون به نوروز باغ. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 201 )

آراستن دل :به معنی شاد گردانیدن و نواختن دل
سیاووش را گفت : با او برو؛
بیارای دلها ، بدیدار ِ نو
دکتر کزازی در مورد این ترکیب می نویسد :《از دید زیبا شناسی و پندار شناسی ، کاربردی است نغز از آنجا که زیب و زیور دل شادی است، از "آراستن" آن سخن رفته است. 》
...
[مشاهده متن کامل]

نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۱۲.

آراستن : سرودن
اگر داد باید که آید بجای ،
بیارای و ز آن پس ، به دانا نمای
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۱۷۴ .
زیبا کردن
تعبیه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس