سلیم
اراده: خاستن
فارسی واژه اراده ( اگر عربی باشد، ما اصلن واژه عربی نداریم و این زبان همه وام واژه است ) خواست است که در "خردواژه" خواستن توانستن است ، بکار رفته .
اراده داشته باش : بخواه ، خواست داشته باش
اراده قوی : خواست نیرومند توانمند
عزم=اراده=۱ - ( Kāmag ) : ( 𐬐𐬁𐬨𐬀𐬔. ) :هم سنگ پهلوی این واژه هست:کامَگ.
۲ - ( Axw ) : ( 𐬀𐬓. ) : دیگر هم سنک اراده در پهلوی هست:اَخوْ.
واژه اَخو مانا های دیگری هم دارد که بدین سانند:
۱ - ( Axw ) : ( axwān ) : ( Lord ) : سرور٬ ایزد٬ هستی٬ جهان.
... [مشاهده متن کامل]
۲ - ( Axw ) : ( mind, will, vital force ) .
زیر گروه این دسته:
( will ) :اراده٬ ( mind ) : وآروم ( ذهن ) ٬ ( vital force ) :نبروی گیانیه.
اراده=انجام کار درست با وجود میل به انجام کار غلط
اراده: نیرویی که به همان اندازه که توان انجام دادن کاری هست، به همان اندازه توان انجام ندادن آن نیز هست؛ یک ویژگی فردی یا گروهی که توانایی و آزادی در انجام دادن یا ندادن کاری یا کنترل چیزی از روی آگاهی و خرد است و باعث تصمیم گیری بدون دخالت دیگری می شود.
... [مشاهده متن کامل]
( https://www. cnrtl. fr )
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
نیکامه nikāme ( سنسکریت: nikāma ) .
خواست ( خواسته ) / آهنگ
بجای واژه ی از ریشه عربی �اراده� می توان بسته به مورد از واژه های پارسی �خواست� ( خواسته ) یا �آهنگ� سود جست.
برگرفته از پی نوشت نوشتاری در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2015/12/blog - post. html
استقامت
" وَشنَ، وَشنا ( پارسیِ باستان ) ، وَسنَ ( اوستایی ) " به چمِ " اراده، خواست" بوده است.
در پارسی باستان آمده است: به "خواست و اراده یِ" اهورمزدا، من پادشاه هستم.
"وَسَه" به چمِ " قصد داشتن، خواستار، مایل" بوده است.
... [مشاهده متن کامل]
در اوستایی " وَس - :vas " به چمهایِ " آرزو داشتن، خواهان بودن، خواستن" بوده است.
نمونه : تو چه آرزو داری؟ ( تو خواهانِ چه هستی؟ )
نمونه: . . . و چیزهایِ دیگری که ( همچنان ) می خواهم بدانم.
نکته 1:
این واژه برابرِ " کامَک" در زبانِ پهلوی است.
نکته 2:
این واژگان با واژگانِ " گُشنه، وسنه، وشنه" همریشه باشند.
نکته 3:
" وَس" با همراهیِ واژه هایِ دیگر نیز می آمده است: بمانندِ " وَسو خشَثرَ".
نکته 4 :
کُنونه یِ ( =زمانِ حالِ ) " وَس" برابرِ " اوس: us" بوده و زابه یِ کُنیکیِ ( =صفت مفعولیِ ) این واژه برابرِ " اوشتَ:ushta" بوده است. پس کارواژه یِ " اوشتَن" با بُن کنونیِ " اوس/وَس" را می توان در زبانِ پارسیِ کُنونی بکار گرفت. در نبیگِ " فرهنگِ واژه هایِ اوستا" نیز " اوسَ" و "اوشتی" به چمِ " خواست، آرزو" آمده است. این دگرگونیِ آوایی ( س/ش ) در میانِ دو واژه یِ " اوس/اوشتَ" که یادآورِ " بُن کنونی/بُنِ گذشته" است بمانندِ واژگانِ " نویس/نوشته" است.
نکته 5:
در زبانِ آلمانی، "اراده" برابرِ " Wollen" از فعلِ کُمکیِ " wollen" به چمِ " خواستن، خواهان بودن" گرفته شده است. چنانکه ما گاهی در زبانِ پارسی واژه یِ " خواست" را به جایِ " اراده" بکار ببریم، از واژگانِ نامبرده یِ بالا نیز می توانیم بهره بجوییم و واژه سازی کنیم.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگَشتها ( references ) :
1 - رویه یِ 59 از نبیگِ "سنگنبشته هایِ پارسیِ کُهنِ هخامنشیان" نوشته یِ "رودیگِر اِشمیت"
2 - رویه هایِ 1381، 1382، 1383، 1384 و 1393 از نبیگِ " فرهنگنامه یِ زبانِ ایرانیِ کهن" نوشته یِ " کریستین بارتولومه"
Willpower
از نظر علم حقوق:فعل یا ترک فعل یا ترک ترک فعلی است که در نتیجه آگاهی به حق و حقیقت و با تصمیم قطعی واقع می شود.
زبان ارمنی و بسیاری از واژه هایی را که ما کنار گذاشتیم ، نگه داشته ، بسیاری از نام های زیبای ارمنی ، همان نام های ایرانی هستند که ما آنها را با کبری و قنبر و محمد عوض کردیم ؛
ارمنی ها به اراده میگن : Կամք Kamk’ که همان کام است و در ایران باستان هم گویا بجای اراده همچین واژه ای را بکار می بردن ، البته شاید , شاید اراده با واژه ایرانی ؛ رای همخانواده باشد ، واژه رای که در عربی بکار می رود بیگمان ، همان واژه رای ایرانی است.
... [مشاهده متن کامل] در پارسی میانه �کامه� است.
اراده یعنی ای شطرنج باز دهر ( نفس ) ببر اسب سرکشت . . یعنی در فکر آن بودن تا رسیدن به ابتدای عزم
اراده=
اطمینان ( باور ) به نتیجه گیری در صورت اقدام که موجب عمل در جهت دستیابی به مقصود ( هدف ) مورد نظر میشود. 🌹
اِراده
واژه اِراده بیگمان پارسی است:
اِراده : اِ - راد - ه
اِ = پیشوند فشارشی ( تاکید )
راد = راست ، رای ، در واژه ی : رادمَرد : کسی که برای انجام کاری خود را راست و آراست میکند .
- ه = پسوند نام ساز
یازیدن به مانای اراده کردن وقصد کردن که بن حال آن می شود ( یاز ) که ش می شود اراده یا قصد
حرکت نفس به طرف کاری معین پس از تصور و تصدیق منفعت آن.
گویا واژه عربی است که خواست معنی میدهد ، مثلن خواستن توانستن است ، یا :
اگه اراده کنی سیگار رو ترک می کنی
اگه بخوای سیگاررو ترک می کنی
واژه های عربی در فارسی اضافی هستن و زبان را گنگ و نامفهوم می کنن و اندیشه را آواره و سرگردان می کنن ، البته باید دانست که بسیاری از واژه ها را که عربی می دانیم ، ایرانی هستن .
... [مشاهده متن کامل] اراده:[اصطلاح حقوق] حرکت نفس به طرف کاری معین پس از تصور و تصدیق منفعت آن.
اختیار در انجام کاری
اِراده
به نگر می رسد که واژه اِراده پارسی باشد :
اِراده : اِ - راد - ه
اِ = پیشوند فشارشی ( تاکید )
راد = راست ، رای ، در واژه ی : رادمَرد : کسی که برای انجام کاری خود را راست و آراست میکند .
- ه = پسوند نام ساز
فرخواست/ فرخواسته
یعنی هکر قدرتمند
ولی تو خیلی خوبی
عشق تو خوب بوده که من اینجوری شدم
راده
عزم
پشت کام - پشت یاز - پشت خواست
انگیزه
نیرویی که به همان اندازه که توان انجام دادن کاری هست ، به همان اندازه توان انجام ندادن آن نیز هست . ( نامه های عین القضات ، جلد اول ، نامه ی یکم )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)