اذن

/~ezn/

    consent
    permission
    ear

فارسی به انگلیسی

اذن الفار
wallwort

اذن دادن
permit

اذن دخول
entree, entrée, entre

مترادف ها

leave (اسم)
رخصت، اجازه، مرخصی، اذن

permission (اسم)
رخصت، اجازه، دستور، پروانه، ترخیص، مرخصی، اذن

پیشنهاد کاربران

إذَن در عربی به معنای بنابر این می باشد
اذن مترادف اجازه
ولی ۲ تفاوت بین اذن و اجازه هست
۱. اذن قبل از عمل است و اجازه بعد از عمل
۲. اذن قابل رجوع است و اجازه قابل رجوع نیست
اذن در عرف :اجازه و در حقوق: رفع مانع مثل کسی که اذن می دهد وارد خانه اش شوند. یعنی رفع مانع می کند.
اذن ایجاد حق نمی کند و همچنین ایجاد تعهد نمی کند
اراده
اجازه ی انجام کاری به طرف دادن همراه با رضایت داشتن
گوش
گلدسته. [ گ ُ دَ ت َ / ت ِ ] ( اِ مرکب ) اجازه. پروانه. رخصت. دستوری. اذن :
مسکین که ز دهر جز دل خسته نیافت
هرگز دَرِ آلاه ترا بسته نیافت
ایام نریخت خون خصم تو چو گل
تا از سر شمشیرتو گلدسته نیافت.
اشرفی سمرقندی.
کسی که اذنی به کاری یا چیزی می دهد
اعلام رضایت مالک یا یا رضای کسی که قانون برای رضای از اثری قایل شده است برای انجام دادن یک عمل حقوقی اجماع است.
در گویش تاتی اَذِن=اذان

بپرس