آذربایجان ( آتروپادگان ) بخشی از سرزمین ماد کوچک در پتشخوارگر است.
زبان مردم آذربایجان در گذشته پهلوی بوده است.
زبان مردم آذربایجان در گذشته پهلوی بوده است.
آذر و آتش هردو از واژگان کهن ایرانی هستند و از یک ریشه مشترک باستانی ؛ که از چین تا مدیترانه در زبان های ایرانیک استفاده می شوند
🔹 توجه ؛ اینجا در این 👈 پـســت واژه آذر را در منابع تاریخی ( مسعودی، بلعمی، حموی و . . . ) بررسی کردیم. در این پست درباره واژه آذر و آتش از نظر اتیمولوژیک بحث خواهیم کرد 👇
... [مشاهده متن کامل]
🔥 آتش در پارسی نو ؛ از ātaxš ( آتخش ) در پارسی میانه ( ساسانی ) و از ایرانی باستان ātarš ( آتَرش ) ، از ریشه ātar گرفته شده است. در اوستایی ātarš / در پارسی هخامنشی ( ā�iy ( ātry / در بلخی باستان aθšo ( اَثشُ ) / در آذری باستان ātaš : هرزندی otaš ؛ کرینگانی utaž اوتژ / در بلوچی āč / در لری taš / در گورانی �y�r, �w�r / در لکی āgar, agir / در اُستی art / در مازنی taš / در پشتو awer, ōr / سیوندی u�r / وفسی āyr / زازایی ād�r / کردی مرکزی awir, agir / و . . . .
🔥 واژه آذر هم از همین ریشه است ؛ آذر در پارسی میانه ātur, ādur ( 𐭭𐭥𐭥𐭠 ) / در اوستایی ātar, āθr, ātərə / در بلخی aš, ador, atar / در خوارزمی ādar, ād�r, ārw / در سکایی ātar, āθr / در سغذی ātar / در مادی باستان 𐎠𐎫𐎼 ( *ātr - ) , 𐎠𐎰𐎼 ( *āθr - ) / در پهلوی اشکانی 𐭀𐭕𐭓𐭅 ādur / در پارسی هخامنشی 𐎠𐎫𐎼 ( a - t - r /ātar - / ) / در پشتو or, yor, hor / در آذری باستان āyer / و . . .
🔥 همه اینها از هندواروپایی � āter, ātŗ � بمعنای آتش ریشه گرفته اند که در زبان های اروپایی شرقی نیز دیده میشود : در آلبانیایی vat�r, vot�r / در بلغاری v�tra / در چکی vatra / در لهستانی watra / در اکراینی v�tra / و . . .
ریشه āter از دوبخش a پسوند فاعل ساز ter ساخته شده است ( همان پسوندی که در مادر، پدر، برادر، خواهر، دختر و . . . هم دیده میشود ) ؛ a از ریشه هندواروپایی h₂eh₁ بمعنای داغ، گرم، خشک است ؛ و آتش درکل یعنی آنچه داغ میکند، گرم و خشک میکند ( درباره خود این ریشه میشود ساعت ها بحث کرد ! ) .
🔹 توجه : آیا واژگان سومری � ud, ut, utu � بمعنای روز، خورشید، نور به این ریشه ایرانی ارتباطی دارند ؟ درباره آن بحث خواهیم کرد
🔹 توجه : واژه آتش پارسی در دوره عثمانی به زبان ترکی نیز راه یافته و امروزه در ترکی استانبولی رایج است ( طبق خود منابع ترکیه ) و اصلا به ریشه at در ترکی بمعنای انداختن، پرتاب کردن، ربط ندارد. همچنین od, ot در ترکی بمعنای آتش ربطی به این ریشه ایرانی ندارند
🔺 جشن آذرگــان
📚 شماری از منابع مورد استفاده :
Hassandust, Mohammad. 2015, The etymological dictionary of Persian
Rastorgujeva, V. S. ; Edelʹman, D. I. 2000, Etymological Dictionary of Iranian Languages
Johnny Cheung, 2007, Etymological Dictionary of the Iranian Verb
Abajev, V. I. 1958, Historical - Etymological Dictionary of the Ossetian Language
Trubachyov, Oleg, 1974, Etymological dictionary of Slavic languages
Cabolov, R. L. 2001, Etymological Dictionary of the Kurdish Language
🆔 @iranzamin777
🔴 منابع تاریخی درباره خاستگاه و ریشه ی واژه آذر چه گفته اند ؟
🔷 مسعودی سده ۳ - ۴ ق : � و آذر یکی از نام های آتش است به پارسی �
🔷 بلعمی سده ۴ ق : � آذربایگان . . . آتش خانه ها عجم را بزرگ آنجا بُود و عجم آتش را آذر خوانند بزبان پهلوی �
🔷 بکری سده ۵ ق : � آذر یکی از نام های آتش است و این به پارسی نخستین است �
🔷 حموی سده ۶ - ۷ ق : � آذر نام آتش است به پهلوی �
واژه � آذر � هم در منابع تاریخی 👆 و هم از نظر اتیمولوژی یک واژه کاملا ایرانی است. منابع تاریخی به صراحت می گویند که آذر واژه ای � پهلوی / پارسی � است. آذر مهم ترین بخش واژه � آذربایجان � است و در پیوند با مذهب زرتشتی و آتش است
🆔 @iranzamin777
🔹 توجه ؛ اینجا در این 👈 پـســت واژه آذر را در منابع تاریخی ( مسعودی، بلعمی، حموی و . . . ) بررسی کردیم. در این پست درباره واژه آذر و آتش از نظر اتیمولوژیک بحث خواهیم کرد 👇
... [مشاهده متن کامل]
🔥 آتش در پارسی نو ؛ از ātaxš ( آتخش ) در پارسی میانه ( ساسانی ) و از ایرانی باستان ātarš ( آتَرش ) ، از ریشه ātar گرفته شده است. در اوستایی ātarš / در پارسی هخامنشی ( ā�iy ( ātry / در بلخی باستان aθšo ( اَثشُ ) / در آذری باستان ātaš : هرزندی otaš ؛ کرینگانی utaž اوتژ / در بلوچی āč / در لری taš / در گورانی �y�r, �w�r / در لکی āgar, agir / در اُستی art / در مازنی taš / در پشتو awer, ōr / سیوندی u�r / وفسی āyr / زازایی ād�r / کردی مرکزی awir, agir / و . . . .
🔥 واژه آذر هم از همین ریشه است ؛ آذر در پارسی میانه ātur, ādur ( 𐭭𐭥𐭥𐭠 ) / در اوستایی ātar, āθr, ātərə / در بلخی aš, ador, atar / در خوارزمی ādar, ād�r, ārw / در سکایی ātar, āθr / در سغذی ātar / در مادی باستان 𐎠𐎫𐎼 ( *ātr - ) , 𐎠𐎰𐎼 ( *āθr - ) / در پهلوی اشکانی 𐭀𐭕𐭓𐭅 ādur / در پارسی هخامنشی 𐎠𐎫𐎼 ( a - t - r /ātar - / ) / در پشتو or, yor, hor / در آذری باستان āyer / و . . .
🔥 همه اینها از هندواروپایی � āter, ātŗ � بمعنای آتش ریشه گرفته اند که در زبان های اروپایی شرقی نیز دیده میشود : در آلبانیایی vat�r, vot�r / در بلغاری v�tra / در چکی vatra / در لهستانی watra / در اکراینی v�tra / و . . .
ریشه āter از دوبخش a پسوند فاعل ساز ter ساخته شده است ( همان پسوندی که در مادر، پدر، برادر، خواهر، دختر و . . . هم دیده میشود ) ؛ a از ریشه هندواروپایی h₂eh₁ بمعنای داغ، گرم، خشک است ؛ و آتش درکل یعنی آنچه داغ میکند، گرم و خشک میکند ( درباره خود این ریشه میشود ساعت ها بحث کرد ! ) .
🔹 توجه : آیا واژگان سومری � ud, ut, utu � بمعنای روز، خورشید، نور به این ریشه ایرانی ارتباطی دارند ؟ درباره آن بحث خواهیم کرد
🔹 توجه : واژه آتش پارسی در دوره عثمانی به زبان ترکی نیز راه یافته و امروزه در ترکی استانبولی رایج است ( طبق خود منابع ترکیه ) و اصلا به ریشه at در ترکی بمعنای انداختن، پرتاب کردن، ربط ندارد. همچنین od, ot در ترکی بمعنای آتش ربطی به این ریشه ایرانی ندارند
🔺 جشن آذرگــان
📚 شماری از منابع مورد استفاده :
Rastorgujeva, V. S. ; Edelʹman, D. I. 2000, Etymological Dictionary of Iranian Languages
🔴 منابع تاریخی درباره خاستگاه و ریشه ی واژه آذر چه گفته اند ؟
🔷 مسعودی سده ۳ - ۴ ق : � و آذر یکی از نام های آتش است به پارسی �
🔷 بلعمی سده ۴ ق : � آذربایگان . . . آتش خانه ها عجم را بزرگ آنجا بُود و عجم آتش را آذر خوانند بزبان پهلوی �
🔷 بکری سده ۵ ق : � آذر یکی از نام های آتش است و این به پارسی نخستین است �
🔷 حموی سده ۶ - ۷ ق : � آذر نام آتش است به پهلوی �
واژه � آذر � هم در منابع تاریخی 👆 و هم از نظر اتیمولوژی یک واژه کاملا ایرانی است. منابع تاریخی به صراحت می گویند که آذر واژه ای � پهلوی / پارسی � است. آذر مهم ترین بخش واژه � آذربایجان � است و در پیوند با مذهب زرتشتی و آتش است
پایگاه ذرتشت. لری ذردشت.
آذر پایگاه :پایگاه آتش. پادگان را هم می رساند:آذربایجان.
جمع بندی نظر افراد مختلف که در زیر اورده شده اند ریشه نام اذربایجان در کل بصورت زیر است :
آز - آس ( از اقوام باستانی ترکان )
ار - یر ( جوانمرد )
بای - بَی ( بزرگ )
جان - گان ( یکی از پسوندهای مکان ترکی )
بطور کلی به معنی محل زندگی آز جوانمرد و بزرگ
آز - آس ( از اقوام باستانی ترکان )
ار - یر ( جوانمرد )
بای - بَی ( بزرگ )
جان - گان ( یکی از پسوندهای مکان ترکی )
بطور کلی به معنی محل زندگی آز جوانمرد و بزرگ
آذربادگان: منطقه ای سردسیر که باد های سرد و سوزان می وزد.
آذر بایگان: محل نگاه داری و بایگانی آتش و آتشکده به عنوان موضوع مقدس نزد ایرانیان
این معنا درست تره از این جهت که آتشکده های مهمی در منطقه آذربایجان وجود داشته. و اینکه اصولا نام شهر ها ، با موضوعات مذهبی انتخاب میشد مثلا شهر یزد همریشه با ایزد و یزدان می باشد
... [مشاهده متن کامل]
آذر بایگان: محل نگاه داری و بایگانی آتش و آتشکده به عنوان موضوع مقدس نزد ایرانیان
این معنا درست تره از این جهت که آتشکده های مهمی در منطقه آذربایجان وجود داشته. و اینکه اصولا نام شهر ها ، با موضوعات مذهبی انتخاب میشد مثلا شهر یزد همریشه با ایزد و یزدان می باشد
... [مشاهده متن کامل]
آذر به معنای آتش و همریشه با آتش، اخگر، آگر، آئر
در زبان های کردی و لری هنوز به آتش آگر یا آئر گفته میشود
در زبان های کردی و لری هنوز به آتش آگر یا آئر گفته میشود
آذربایجان تغییر یافته واژه آگرپاریزان به معنای نگهبانان آتش می باشد.
حال علت این نام که گفته شده است چیست؟
در زمان زرتشت نبی آتشکده هایی برای پاسبانی و نگهداری از آتش در منطقه آذربایجان غربی و شرقی فعلی بوده که آن مکان هم حالت نیایشگاه هم محل پاسداری و نگهداری از آتش بوده، که رفته رفته در طول تاریخ جای خود را ماننده میلیون ها واژه ی دیگر به معادل امروزی خود داده است.
... [مشاهده متن کامل]
حال علت این نام که گفته شده است چیست؟
در زمان زرتشت نبی آتشکده هایی برای پاسبانی و نگهداری از آتش در منطقه آذربایجان غربی و شرقی فعلی بوده که آن مکان هم حالت نیایشگاه هم محل پاسداری و نگهداری از آتش بوده، که رفته رفته در طول تاریخ جای خود را ماننده میلیون ها واژه ی دیگر به معادل امروزی خود داده است.
... [مشاهده متن کامل]
روشنی ( آتور )
ثور، هور، خور: ۱ - ( شمس ) . ۲ - ثر: ( ثش ) : نار
آثور، آهور، آخور: ۱ - ( الشمس ) . ۲ - آثر: ( آثش: آتش ) : ( النار ) .
آتور بدل از آثور است.
آثور: اثیر: اهیر: ( اثیر: اثیش: آتیش ) .
... [مشاهده متن کامل]
آثورپاثگان و آذر پاثگان: ( 👉 هرگز پریشانی مباذ شما را چون همین هردو واژگان پارسی اند )
ثور، هور، خور: ۱ - ( شمس ) . ۲ - ثر: ( ثش ) : نار
آثور، آهور، آخور: ۱ - ( الشمس ) . ۲ - آثر: ( آثش: آتش ) : ( النار ) .
آتور بدل از آثور است.
آثور: اثیر: اهیر: ( اثیر: اثیش: آتیش ) .
... [مشاهده متن کامل]
آثورپاثگان و آذر پاثگان: ( 👉 هرگز پریشانی مباذ شما را چون همین هردو واژگان پارسی اند )
روشنی واژه ی پاث:
[ پاثیدن: پاثیستن] بدل: [ پاییدن: پایستن ] مراقبت کردن. محافظت کردن
واژه ی ( پاس و پاسبان و پاسگاه و آذربایجان ) از همین مصدر است و یک واژه ی پارسی است نیازی بر جستن برابری فارسی ندارد چون خودش پارسی است.
... [مشاهده متن کامل]
۱ - آذر: ( واژه ی پارسی )
۲ - پاث و پاس: ( واژه ی پارسی )
۳ - گان و گاه : ( واژه ی پارسی )
من نمی پسندم هنگامیکه پارسی تباری نادانسته واژه ای عربی را به نام خود کند یا ترکتباری واژه ای پارسی را به نام خود کند.
فقط به داشته ای خود قناعت کنند و آفرشگر ان باشند تا نو بیافرند. من به واژگان می بالم نه بر واژگان دگران.
[ پاثیدن: پاثیستن] بدل: [ پاییدن: پایستن ] مراقبت کردن. محافظت کردن
واژه ی ( پاس و پاسبان و پاسگاه و آذربایجان ) از همین مصدر است و یک واژه ی پارسی است نیازی بر جستن برابری فارسی ندارد چون خودش پارسی است.
... [مشاهده متن کامل]
۱ - آذر: ( واژه ی پارسی )
۲ - پاث و پاس: ( واژه ی پارسی )
۳ - گان و گاه : ( واژه ی پارسی )
من نمی پسندم هنگامیکه پارسی تباری نادانسته واژه ای عربی را به نام خود کند یا ترکتباری واژه ای پارسی را به نام خود کند.
فقط به داشته ای خود قناعت کنند و آفرشگر ان باشند تا نو بیافرند. من به واژگان می بالم نه بر واژگان دگران.
آذر پاث گان
آذرپاثگان: آذرپاسگان: آذرپاسگاه. پاسگاه ی آذر.
آذرپاثگان: آذرپایگان: آذرپایجان: آذربایجان.
پاس؟
پاسبان؟
پاسبانان؟
همه در پاثگان یعنی پاسگاه اند.
آذرپاثگان: آذرپاسگان: آذرپاسگاه. پاسگاه ی آذر.
آذرپاثگان: آذرپایگان: آذرپایجان: آذربایجان.
پاس؟
پاسبان؟
پاسبانان؟
همه در پاثگان یعنی پاسگاه اند.
آذَربایجان: آذربادگان، آذرآبادگان، آتورپاتکان
اذربایجان مشتق گرفته از اذربایگان یا اذربادکان میباشد که معنی نگهبابان اتش را میدهد
در زیر دو تا منبع از ترکان معرفی میکنم که گفته اند نام اذربایجان مشتق گرفته از اذربایگان م میباشد که بخاطر دین زدتشتی مردم منظقه بوده است
... [مشاهده متن کامل]
و گفته اند اذربایجان گویش عربی اذربایگان میباشد و بعد از دوره ی اسلامی حرف گ به ج تلفظ شده است چون عربی فاقد حرف گ میباشد
سند اول قاموس الاعلام ترکی جلد 1 بخش اذراباد و اذربایجان منابع امپراتوری عثمانی ( 150 سال پیش )
سند دوم نقشه ی محمود کاشغزی از ترکان کاشغز ( 1100 سال پیش )
هر وقت توانستید دین اتش پرستی مردم اذبایجان و اتش کده های ان را به دین الت پرستی ترکان نسبت بدید ان وقت میتوانید خواب تاریخ اذربایجان را هم ببنید
اگر غیر این است بیایید و یک منبع برا ما معرفی کنید تا بگوییم حق با شماست منابعی که معرفی کردم فقط دوتا منبع بودند و ده ها منبع دیگر تر مانند معجم البدان 800 سال پیش و . . . هم در این رابطه وجود دارد
۱. ( آذ ) ( لی ) ( بایج ) ا ( ند ) �
۲. ( آذ ) ( ری ) ( بایج ) ا ( ند )
۳. ( آذ ) - َ ( ر ) ( بایج ) ا ( ن )
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
... [مشاهده متن کامل]
� �آذ� ائللی بؤیۆک یئر.
۱. ( زنگ ) - ِ ( لی ) ا ( ند ) �
۲. ( زنگ ) - ِ ( لی ) ا ( ن ) : زنگیلان ( قوزئی آذربایجاندا )
۱. ( زنگ ) - ِ ( لی ) ا ( ند )
۲. ( زنگ ) - ِ ( لی ) ا ( ن )
۳. ( زنگ ) ا ( ن ) : زنگان
۴. ( زنج ) ا ( ن ) : زنجان
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
� �زنگ� ائللی یئر
۲. ( آذ ) ( ری ) ( بایج ) ا ( ند )
۳. ( آذ ) - َ ( ر ) ( بایج ) ا ( ن )
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
... [مشاهده متن کامل]
� �آذ� ائللی بؤیۆک یئر.
۱. ( زنگ ) - ِ ( لی ) ا ( ند ) �
۲. ( زنگ ) - ِ ( لی ) ا ( ن ) : زنگیلان ( قوزئی آذربایجاندا )
۱. ( زنگ ) - ِ ( لی ) ا ( ند )
۲. ( زنگ ) - ِ ( لی ) ا ( ن )
۳. ( زنگ ) ا ( ن ) : زنگان
۴. ( زنج ) ا ( ن ) : زنجان
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
� �زنگ� ائللی یئر
ریشه پارسی
این ناحیه در خط پهلوی �آتورپاتَکان� ضبط شده است ، اما آتورپاتکان نماینده تلفظ این کلمه در سرتاسر عهد ساسانیان و تغییراتی که در طی چندین قرن در زبان مردم و در حروف صامت و مصوت آن روی داده است نیست و املای پهلوی، شکل کهن آن را حفظ کرده است. مثلاً در کتاب �جنگهای ایران� تألیف ( پروکوپیوس ) مورخ بیزانسی قرن ۶م نام این ناحیه دوبار به شکل �آدَربایْگانُن� آمده است که تلفظ �آذربایگان� یعنی تلفظ واقعی مردم آن را منعکس می سازد.
... [مشاهده متن کامل]
…
در آخر قرن ۴م فاوستوس بیزانسی، مورخ ارمنی یک بار این نام را به صورت �آترپاتکان� و ۷ بار به شکل �آترپایکان� به کار برده است. آندره آس، ایران شناس آلمانی حدس می زند که تلفظ واقعی این کلمه در قرن ۳م �آذُرباذَگان� بوده است یعنی صامت بیواک ( مهموس ) انسدادی �ت� به صامت واکدار ( مجهور ) و سایشی �ذ� بدل شده است. صامت �ذ� در کلمات فارسی قدیم پس از مصوت، به �ی� بدل گردیده و به همین جهت �آدرباذگان� نیز به �آذربایگان� تبدیل شده است. در قرن ۳ق/۹م هنوز به پیروی از اواخر ساسانیان �آذرباذگان� گفته می شد. فردوسی در شاهنامه به جهت رعایت وزن شعر �آذر آبادگان� گفته است که بیانگر تلفظ واقعی مردم نبوده است. آذربایگان که تلفظ مردم آن عصر بوده، در زبان عربی به اَذْرَبیجان و آذربیجان بدل شده که در پارسی امروزی �آذربایجان� شده است.
این ناحیه در خط پهلوی �آتورپاتَکان� ضبط شده است ، اما آتورپاتکان نماینده تلفظ این کلمه در سرتاسر عهد ساسانیان و تغییراتی که در طی چندین قرن در زبان مردم و در حروف صامت و مصوت آن روی داده است نیست و املای پهلوی، شکل کهن آن را حفظ کرده است. مثلاً در کتاب �جنگهای ایران� تألیف ( پروکوپیوس ) مورخ بیزانسی قرن ۶م نام این ناحیه دوبار به شکل �آدَربایْگانُن� آمده است که تلفظ �آذربایگان� یعنی تلفظ واقعی مردم آن را منعکس می سازد.
... [مشاهده متن کامل]
…
در آخر قرن ۴م فاوستوس بیزانسی، مورخ ارمنی یک بار این نام را به صورت �آترپاتکان� و ۷ بار به شکل �آترپایکان� به کار برده است. آندره آس، ایران شناس آلمانی حدس می زند که تلفظ واقعی این کلمه در قرن ۳م �آذُرباذَگان� بوده است یعنی صامت بیواک ( مهموس ) انسدادی �ت� به صامت واکدار ( مجهور ) و سایشی �ذ� بدل شده است. صامت �ذ� در کلمات فارسی قدیم پس از مصوت، به �ی� بدل گردیده و به همین جهت �آدرباذگان� نیز به �آذربایگان� تبدیل شده است. در قرن ۳ق/۹م هنوز به پیروی از اواخر ساسانیان �آذرباذگان� گفته می شد. فردوسی در شاهنامه به جهت رعایت وزن شعر �آذر آبادگان� گفته است که بیانگر تلفظ واقعی مردم نبوده است. آذربایگان که تلفظ مردم آن عصر بوده، در زبان عربی به اَذْرَبیجان و آذربیجان بدل شده که در پارسی امروزی �آذربایجان� شده است.
از منابع خود پانترکان سند می اورم که تا قبل از ظهور مکتب پانترکیسم معنی نام اذربایجان را خود ترکها ایرانی میدانستند و به ان نگهبانان اتش میگفتند
جلد 1 قاموس اعلام ترکی ص 67 و 68 بخش اذربایجان گفته شده معنی نام اذربایجان یعنی حافط نار که همان محافظ اتش میشود و خود ترکان در توضییحات این کتاب گفتند که این اسم به دلیل دین زردتشتی مردم اذربایجان بوده است
... [مشاهده متن کامل]
و خود این کتاب بخش ترک زبان مرد اذربایجان را ترکمن خطاب کرده است که مشخص میکند اذربایجان اصلا مسکن ترکان نبوده است
جلد 1 قاموس اعلام ترکی ص 67 و 68 بخش اذربایجان گفته شده معنی نام اذربایجان یعنی حافط نار که همان محافظ اتش میشود و خود ترکان در توضییحات این کتاب گفتند که این اسم به دلیل دین زردتشتی مردم اذربایجان بوده است
... [مشاهده متن کامل]
و خود این کتاب بخش ترک زبان مرد اذربایجان را ترکمن خطاب کرده است که مشخص میکند اذربایجان اصلا مسکن ترکان نبوده است
ترکها تفاوت نژادی با پارسی زبانان ندارند که متاسفانه بعضی با برسی ناقص تاریخ اینگونه فکر میکنند البته هم از ترکها هم از اقوام دیگرکسانی هستندکه اینگونه فکر میکنند اگر با دقت مطالعه کنید متوجه میشوید که
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
ترکها به دلیل قرار گرفتن در شمال کشو ر متاسفانه در حمله مغول ها با انها امتزاج نژادی یافته اند البته نه همه ترکها اما ترکهای که امروز ازبک مینامند وقرقیزهای و بسیاری از اریایهای دیگر که با ترکیب نژاد و فرهنگ مقداری در ان تیرههای نژاد زرد ترک یا ترکمنستان از جمله دیگر انها که نژاد سفید پوست اریای و زرد مغول در هم امیخته تر اگر چه هر چقدر به عمق ایران بیشتر میایم ترکهای ایران پوستشان سفید تر میشود مثل تفاوت ترکمن های اویغور چین با ترکمنستان یا با ترکمن های ایران به هر حال این موضوع بسیار مفصلی است واینجا بحث ما بر سر اذر ابادگان میباشد اذر ربایجان به چند اسم صدا شده البته باز تکرار میکنم حتی اقوامی وجود دارند که از نژاد ترک نیستند اما زبانشان ترکی است و ترکها از لحاض نژادی در اصل هندو اروپای یا همان اریای هستند در مورد زبان فارسی امروزی هم هیچ قومی بنام فارس در ایران وجود نداشته وزبان فارسی بیشتر زبان بین اقوامی یا چیزی که ما امروز به ان زبان رسمی یا درباری میگوییم مشابه زبان بین المللی که امروز انگلیسی را برای سهولت کار به کار برده میشود زبان پارسی هم مشابه ان بوده البته این به معنای ان معنی زبان ملی هم میباشد حالا در این زبان اداری ودیوانی از تمام واژگان واصول دستوری تمام اقوام ایران به کار گرفته شده مخصوصا از زبان عیلامی البته بیشتر اصول وقواعد سخت دستور زبانی زبان دیوان سالار ایلامی در ان نقش گستردهای دارد اگر چه شکل ساختاری سانسکریت هندو اروپای هم در ان کم نیست ولی زبان ساسکریت زبان سهل گیری است ولی قواعد زبان عیلامی بسیار سخت به هر حال در زبان فارسی اذر به معنی اتش است و ابادگان هم مشخص است اما چرا انجا را اجداد ما اذر ابادگان نامیده اند در قدیم به شمال که عربی است ادر ابادگان میگفتند چراکه نشان دهنده منطقه شمال کشور بود ولی به شرق خراسان میگفتند خور به معنی خورشید اسان یا به تعبیر انها جای که خورشید اسان طلوع میکند یا خاور هم میگفتند خا باز به معنی خورشید وبزرگ و اور هم اورنده والبته به غرب خور امان یعنی جای که خورشید در انجا به ظن انها در امان وتا طلوع دیگر در امن امان بوده و اگر کسی حدس بزند که جنوب چه بوده ؟ بله جنوب را در دو اسم نام میبردن اولی وبیشتر باختر باختر به معنی جاییه که اگرخورشید به ان سمت برود دیگر وجود نخواهد داشت جایی که خورشید خواهد باخت و چرا چنیین فرض کردند چون حرکت خورشید این گونه است که از شرق طلوع میکند ودر طول روز ارام به سمت شمال متمایل میشو د ودر وسط روز در هر موقع از سال وارام به سمت غرب رفته و غروب میکند و هیچ وقت سمت جنوب نمیرود یک حرکت نیم دایره را فرض کنید از راست شرق خاور یا خراسان به وسط وبال قوس نیم دایره که نوک قوس شمال و ر فتن به چپ که در خور امان وغرب که اشتباها گاهی باختر هم میگوین در حالی که باختر نام جنوب است جای که خورشی هیچ وقت به انسمت نمیرود و اگر به انجا برود خواهد باخت باختر حالا در پارسی خودمان متاسفانه هیچکام امروز به کار نمیرود مثل اذر بایجان که به معنی شمال به کار میرفته است اما چرا انجا را به این نام نامیده اند از کسی پوشیده نیست که اولین چاه های نفت طبیعی فراوانی در اذر بایجان وجود داشته وخروج دائمی گازهای چاههای نفتی خز بین صفحات تکتونیتی زمین یا همان گسلها در منطقه باکو مخصوصا چون اذر بایجان انزمان جمهوری فعلی را هم شامل میشده و تنها یک رعد وبرق برای شعله ور شدن دامنه های تپه ها وصخرههای نفتی کافی بوده تا برای سالیان سال انجا اتش پیوسته دایر باشد والبته از نظر اجداد ما که زردشتی وبه اثر وفره ایزدی واتش به عنوان یک پیام اور پاکی وعدم ترکیب با بدی بر کسی پوشیده نیست که بعدها رفته رفته به این کشف خود یعنی اتش کمی شاخ وبرگ تقلیدی داده اند بطور مثال زرتشتیان از چوب خاصی برای حفظ اتش بدون خاموش شدن استفاده میکنند که البته فلسفه اولیه ان از این بوده که چون برای تولید ان دانش کافی نداشتند پس با روشن شدن ان توسط پدیدهای طبیعی مثل رعد وبرق سعی در حفظ ان میکردند که رفته رفته به ایین تبدیل شده
آذربایجان نامی کاملا پارسی و ایرانی است. آذربایجان یا همان آذرآبادگان قبل از حمله اعراب، زرتشتی بودند و نام آذربایجان از آتش گرفته شده است. البته آذرآبادگان قبل از حمله مغول نیز تورک نبودند.
یک کاربر ( پانترک ) در این تارنما نوشته آذربایجان یعنی فلان و بهمان. ایشان گویا نمی دانند که واژه ( آتر، آتور، آذر ) ریشه در ایران باستان که در زبانهای اوستایی، پارسی باستان، مادی، پهلوی بکار می رفته است. ( بَی ) خود برگرفته از واژگانِ ( بغ، بَگَ ) در زبانِ اوستایی بوده که در زبانِ پهلوی به دیسه یِ ( بَی ) نیز در آمده است ولی باید دانست که واژه یِ ( آذربایجان ) هیچ ربطی به واژه یِ ( بَی ) ندارد.
... [مشاهده متن کامل]
( گان ) پسوندِ مکانی در زبانهایِ ایرانی است که در واژگانِ دیگری همچون ( برازگان/برازجان ) ، ( زنگان/زنجان ) و. . . آن را می بینیم. یک پرسش تاکنون پانترکی از کنار شهرِ برازجان واقع در بوشهر رد شده است؟خخخخ
... [مشاهده متن کامل]
( گان ) پسوندِ مکانی در زبانهایِ ایرانی است که در واژگانِ دیگری همچون ( برازگان/برازجان ) ، ( زنگان/زنجان ) و. . . آن را می بینیم. یک پرسش تاکنون پانترکی از کنار شهرِ برازجان واقع در بوشهر رد شده است؟خخخخ
الف - آذر بای جان : بای به زبان ترکی دو معنا دارد ؛ یکی شایسته و سزاوار و لایق و در خور و دیگری بزرگ و یا بزرگترین بزرگ ها یعنی خداوند. لذا این واژه به معنای آتشِ جانِ شایسته یا جان خدواند.
ب - آترو پا تکان : یعنی روان روی پا بسوی آتش. پا تکان به معنای تکان دادن یا حرکت پا. البته پاتک به زبان امروز به معنای حرکت دفاعی می باشد. تک و پاتک ؛ حمله و دفاع. و شاید به معنای آتشی که مثل انسان روی پا راه برود یا گرد باد آتشین.
... [مشاهده متن کامل]
در مقایسه حرکت قوم یهود پس از بازگشت از مصر در روز پس آ ( پسا به فارسی : یعنی باز آ یا بازگرد ) به سوی سر زمین کنعان که در صحرای سینا در حرکت های شبانه یک ستون آتشی راهنمای آنان بوده است.
Azar - bay - can : پسوند کان به معنای معدن و بای به معنای بزرگ، لذا این واژه با حروف لاتین به معنای معدنِ بزرگِ آتش یا معدنِ آتشِ بزرگ می باشد. البته از دیدگاه این حقیر.
ب - آترو پا تکان : یعنی روان روی پا بسوی آتش. پا تکان به معنای تکان دادن یا حرکت پا. البته پاتک به زبان امروز به معنای حرکت دفاعی می باشد. تک و پاتک ؛ حمله و دفاع. و شاید به معنای آتشی که مثل انسان روی پا راه برود یا گرد باد آتشین.
... [مشاهده متن کامل]
در مقایسه حرکت قوم یهود پس از بازگشت از مصر در روز پس آ ( پسا به فارسی : یعنی باز آ یا بازگرد ) به سوی سر زمین کنعان که در صحرای سینا در حرکت های شبانه یک ستون آتشی راهنمای آنان بوده است.
Azar - bay - can : پسوند کان به معنای معدن و بای به معنای بزرگ، لذا این واژه با حروف لاتین به معنای معدنِ بزرگِ آتش یا معدنِ آتشِ بزرگ می باشد. البته از دیدگاه این حقیر.
بر پایه پژوهش های واژه شناسی، واژهٔ آذربایجان ریشه گرفته از نام آتروپات، ساتراپ پارسی اواخر دورهٔ هخامنشیان و یکی از فرماندهان اسکندر بزرگ و ساتراپ او در منطقهٔ ماد کوچک بوده است. از نظر زبان شناسان، نام وی ریشه در پارسی باستان و دین زرتشتی داشته و به معنی �آذربُد� یا �نگهبان آتش� یا �نگهبانی شده توسط آتش� است.
... [مشاهده متن کامل]
بر اساس دانش نامهٔ اسلام، نام این استان به صورت های زیر تلفظ می شده است: در پارسی میانه این استان ( آتورپاتاکان ) نامیده می شده که شکل قدیم واژهٔ فارسی نو ( آذرباهَدگان ) ، ( آذربایاگان ) بوده و واژهٔ امروزی آن ( آذَربایجان ) ، ( آذِربایجان ) است. ( یونانی: ᾿Ατροπατήνη، یونانی بیزانسی: ᾿Αδραβιγάνων، ارمنی: آتراپاتاکان، آشوری: آدهوربایگان. )
نام �آتروپات� که پس از فتح ایران توسط اعراب از پارسی میانه به �آذرباد� تبدیل شد، رابطهٔ تنگاتنگی با زرتشتی گری دارد؛ به طوری که یک موبد مشهور زرتشتی به نام آذرباد مهراسپندان به عنوان مشاور در دربار شاپور دوم حضور داشت. همین طور آذربایجان به سونگ ( دلیل ) شمار آتشکده هایش در بسیاری از منابع تاریخی به عنوان زادگاه زرتشت مورد توجه قرار گرفته است. آذربایگان جای مهمترین آتشکده باستانی ایران به نام آتشکده آذرگشسپ است. همچنین آتشگاه باکو نیز از جایگاه ویژه ای در زمان ساسانیان برخوردار بود. با این وجود پژوهشگران امروزه هنوز به اجماعی در باره زادگاه وی نرسیده اند. بنا بر نظر دکتر منظور احمد" نام آذربایجان دگر دیسه یا معرب �آتروپاتکان� ( جای آتروپات ) است. ریشهٔ این نام به سردار پارسی �آتروپات� و آترو پاتگان برمی گردد. به این کوست در قرن های ۱۷ و ۱۸ نام آلبان و آران نیز گفته می شد که شاید هر دو تلفظ یک نام هستند. آذردگر یافته "آتر " و بایجان تغییر یافته "پاتگان" است. ( کتاب آذربایجان چاپ اسکای لین دهلی نو 2014 )
... [مشاهده متن کامل]
بر اساس دانش نامهٔ اسلام، نام این استان به صورت های زیر تلفظ می شده است: در پارسی میانه این استان ( آتورپاتاکان ) نامیده می شده که شکل قدیم واژهٔ فارسی نو ( آذرباهَدگان ) ، ( آذربایاگان ) بوده و واژهٔ امروزی آن ( آذَربایجان ) ، ( آذِربایجان ) است. ( یونانی: ᾿Ατροπατήνη، یونانی بیزانسی: ᾿Αδραβιγάνων، ارمنی: آتراپاتاکان، آشوری: آدهوربایگان. )
نام �آتروپات� که پس از فتح ایران توسط اعراب از پارسی میانه به �آذرباد� تبدیل شد، رابطهٔ تنگاتنگی با زرتشتی گری دارد؛ به طوری که یک موبد مشهور زرتشتی به نام آذرباد مهراسپندان به عنوان مشاور در دربار شاپور دوم حضور داشت. همین طور آذربایجان به سونگ ( دلیل ) شمار آتشکده هایش در بسیاری از منابع تاریخی به عنوان زادگاه زرتشت مورد توجه قرار گرفته است. آذربایگان جای مهمترین آتشکده باستانی ایران به نام آتشکده آذرگشسپ است. همچنین آتشگاه باکو نیز از جایگاه ویژه ای در زمان ساسانیان برخوردار بود. با این وجود پژوهشگران امروزه هنوز به اجماعی در باره زادگاه وی نرسیده اند. بنا بر نظر دکتر منظور احمد" نام آذربایجان دگر دیسه یا معرب �آتروپاتکان� ( جای آتروپات ) است. ریشهٔ این نام به سردار پارسی �آتروپات� و آترو پاتگان برمی گردد. به این کوست در قرن های ۱۷ و ۱۸ نام آلبان و آران نیز گفته می شد که شاید هر دو تلفظ یک نام هستند. آذردگر یافته "آتر " و بایجان تغییر یافته "پاتگان" است. ( کتاب آذربایجان چاپ اسکای لین دهلی نو 2014 )
واژه ( آذر ) و دگرریختهای آن در زبانهای گوناگون:
اوستایی:ADAR، ATHRAVAN، ATUR، ATHRA
پارسی باستان:ATER
پهلوی: ADUR
کردی:AGAR
سانسکریت:AGNIS، AGNI
لاتین: IGNIS
اسلاوی کهن:OGNI
روسی: OHEM
... [مشاهده متن کامل]
چک:OHEN
لیتوانی: UGNIS
هتیت:AGNIS
نکته:معین این واژه را با ( آتش ) همریشه می داند ( در پانوشت برهان قاطع ) .
پَس گشت ( =مرجع ) : فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان پارسی/نویسنده:منوچهر آریانپور کاشانی
اوستایی:ADAR، ATHRAVAN، ATUR، ATHRA
پارسی باستان:ATER
پهلوی: ADUR
کردی:AGAR
سانسکریت:AGNIS، AGNI
لاتین: IGNIS
اسلاوی کهن:OGNI
روسی: OHEM
... [مشاهده متن کامل]
چک:OHEN
لیتوانی: UGNIS
هتیت:AGNIS
نکته:معین این واژه را با ( آتش ) همریشه می داند ( در پانوشت برهان قاطع ) .
پَس گشت ( =مرجع ) : فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان پارسی/نویسنده:منوچهر آریانپور کاشانی
درود ُ سپاس
آذربایجان، تازیکانه ( عربی شده ) آذرپایگان یعنی پایگاه آذر یا آتش زیراکه بنام ترین آتشکده که آذرگشنسب بوده و دیگر آتشکده ها در آن بوده اند مانند آتشکده باکو.
نمونه دیگر، گلپایگان به معنای پایگاه گل که شهر سرسبزیست در اصفهان.
... [مشاهده متن کامل]
خود واژه آذرپایگان برگرفته از نام آتورپاتکان است از آنکه آتورپات، ساتراپ ( شهربان ) آن سامان در زمان هخامنشیان بود، آتورپات=آذورباد=آذربُد ( نگهبان آتش یا آذرپناه ) ، کسی که جایگاهی را برای ساخت آتشکده ( آذرگشنسب ) ، در دسترس مغان گذاشت.
آذربایجان، تازیکانه ( عربی شده ) آذرپایگان یعنی پایگاه آذر یا آتش زیراکه بنام ترین آتشکده که آذرگشنسب بوده و دیگر آتشکده ها در آن بوده اند مانند آتشکده باکو.
نمونه دیگر، گلپایگان به معنای پایگاه گل که شهر سرسبزیست در اصفهان.
... [مشاهده متن کامل]
خود واژه آذرپایگان برگرفته از نام آتورپاتکان است از آنکه آتورپات، ساتراپ ( شهربان ) آن سامان در زمان هخامنشیان بود، آتورپات=آذورباد=آذربُد ( نگهبان آتش یا آذرپناه ) ، کسی که جایگاهی را برای ساخت آتشکده ( آذرگشنسب ) ، در دسترس مغان گذاشت.
آذربایجان یعنی آزاردهندگان جان خود، زحمتکشان بی توقف ، فعالان مداوم وپیگیر ، آتش زنندگان به جان خود با کاروتلاش مستمر وخستگی ناپذیر،
انسانهای مقاوم ، سلحشور وباتعصب وغیرت کاری
انسانهای مقاوم ، سلحشور وباتعصب وغیرت کاری
آذربایجان ریخت اربی ( عربی ) واژه ی پارسی آذرپادگان است.
پارسی باستان: آثورپاتاکانا
پارسی پهلوی: آتورپاتکان
پارسی نوین: آذرپادگان
زبان اربی: آذربیجان
پارسی باستان: آثورپاتاکانا
پارسی پهلوی: آتورپاتکان
پارسی نوین: آذرپادگان
زبان اربی: آذربیجان
آذربایجان:معرب کلمه ترکی آذربایگان است و از دو واژه
آذر ( Azər ) :در زبان ترکی به معنی بلند و بایگان ( Baygan ) :در زبان ترکی به معنی بزرگان و محتشمان تشکیل شده
منبع:کتاب برهان قاطع
آذر ( Azər ) :در زبان ترکی به معنی بلند و بایگان ( Baygan ) :در زبان ترکی به معنی بزرگان و محتشمان تشکیل شده
منبع:کتاب برهان قاطع
آذر = آتر ( آتش ) : عنصری پاک و فرشته ای است در ایران باستان.
بایجان = معرب ( بایگان )
جایگاه پاسداشت آتش.
بایجان = معرب ( بایگان )
جایگاه پاسداشت آتش.
" آتروپاتگان" در پهلوی و " آذرپاتگان " در پارسی که تازی شده آن " آذربایجان " گردیده است ، بخش شمال باختری ایران پیش از سال 332 میلادی بنام مادکوچک خوانده می شد و از رشته کوه های ایبری ( قفقاز ) آغاز و تا شهر میانه گسترش داشته که پس از چیرگی اسکندر مقدونی بر ایران یکی از سرداران داریوش سوم هخامنشی بنام " آتروپات " با دادن باج ماد کوچک را از تاخت ویرانگر بیگانه رهانید ، از اینرو و به یاد او ماد کوچک را " آتروپاتگان" یعنی سرزمین آتروپات نامیدند و این واژه آمیخته ( ترکیبی ) پارسی ناب و دارای سه بخش است : 1 - آتر = آذر= آتش، 2 - پات یا پاد= نگهبان و 3 - گان =پسوند جا و مکان .
... [مشاهده متن کامل]
سرزمین آران را که امروز جمهوری آذربایجان خوانده می شود نباید با نام ریشه دار و کهن آذر پاتگان اشتباه گرفت .
نگارش واژگان و نام های کهن بر پایه برداشت های قومی و قبیله ای شیوه ای نادرست و نکوهیده است ، این نام دارای بنیاد تاریخی ریشه دار و دانشپایه می باشد و بطور کامل به اثبات رسیده و انکار چنین بنیان راسخی انکار دانش و راستی است.
... [مشاهده متن کامل]
سرزمین آران را که امروز جمهوری آذربایجان خوانده می شود نباید با نام ریشه دار و کهن آذر پاتگان اشتباه گرفت .
نگارش واژگان و نام های کهن بر پایه برداشت های قومی و قبیله ای شیوه ای نادرست و نکوهیده است ، این نام دارای بنیاد تاریخی ریشه دار و دانشپایه می باشد و بطور کامل به اثبات رسیده و انکار چنین بنیان راسخی انکار دانش و راستی است.
سرزمین نگهبانان آتش آذر =آتش
ناحیه آذَربایجان که امروزه به این نام شناخته شده است، در پارسی میانه آتورپاتَاکان و در فارسی قدیم آذَرباذَگان و آذَربایََگان، ارمنی اَتْرَپَتَکَن و سریانی اَذُربایْغان نامیده می شد[۱]— نام ایالتی از ایران که آن را آذر و آذرباد و آذربادگان و آذرباذگان و آذربایگان و آذربیجان و اَذْرَبیجان ( طبق معجم البلدان ) نیز نامند. به طور کلی به سرزمینی گفته می شود که از شمال به رود ارس، از جنوب به استان های کردستان و زنجان، از شرق به استان گیلان ( کوه های تالش و مغان ) و از غرب به مرزهای ترکیه و عراق محدود می شود و نزدیک به ۱۰۰٬۰۰۰ کیلومتر مربع مساحت دارد. [۲] در گذشته این نام به سرزمینی گفته می شده است که از شمال به اران، و از جنوب غربی به آشور و از مغرب به ارمنستان و کردستان ترکیه، محدود می شده است. و پایتخت آن شهر گنجک بوده است در تخت سلیمان در جنوب شرقی مراغه و عرب آن را کزنا و یونانیان گازا می نامیده اند. [۳]
... [مشاهده متن کامل]
از لحاظ تقسیمات سیاسی در سال ۱۳۱۶ خورشیدی استان های آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی به عنوان منطقهٔ آذربایجان شناخته شدند. در این تقسیم بندی استان اردبیل که در سال ۱۳۷۲ خورشیدی تأسیس شده است، جزء استان آذربایجان شرقی بوده است. هم اکنون نیز استان های آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و اردبیل به عنوان منطقهٔ آذربایجان شناخته می شوند.
آذربایجان از سمت شمال به جمهوری آذربایجان و ارمنستان، از سمت جنوب به استان های کردستان و زنجان، از سمت شرق به استان گیلان و از سمت غرب به ترکیه و عراق محدود شده است. این منطقه از مناطق صنعتی، ترانزیتی، راهبردی و مرزی ایران است و منطقه ای کوهستانی و نسبتاً پربارش می باشد.
محتویات [نمایش]
نام
نوشتار اصلی: ریشه نام آذربایجان
نوشتار اصلی: آتروپاتکان
نام آذربایجان معرب آتروپاتکان ( مکان آتروپات ) است. ریشه نام به سردار پارسی هخامنشیان، آترپات برمی گردد[۴][۵]. آتروپات ساتراپ ( والی ) ایرانی بود که بخش های شمال ایران را در زمان حمله اسکندر از اشغال حفظ کرد. [۶][۷]
نام آذربایجان در سال ۱۹۱۸ و طی کنگره حزب مساوات جایگزین نام اصلی و تاریخی قفقاز، اران و آلبانی شد. این نام گذاری با هدف جدایی آذربایجان ایران انجام شد[۸][۹].
در سال ۱۹۱۷ دولت مساوات در قفقاز نام آذربایجان نیز از آن جهت بر این مناطق گذاشته که گمان می رفت با برقراری جمهوری ای به نام آذربایجان، آذربایجان ایران و این جمهوری با هم یکی شوند و آذربایجان ایران از این کشور جدا شود. [۱۰] در همان زمان مخالفت هایی با این نام گذاری در ایران انجام شد. در همین راستا حتی مارکوارت آلمانی به این کار اعتراض کرد که این اعتراض در نشریه ایرانشهر ترجمه و چاپ گردید. [۱۱]
در پیمان نامه های ترکمن چای و گلستان به بخش شمالی رود ارس نام آذربایجان داده نشده است. [۱۲][۱۳].
تنها در قرن بیستم هست که نام آذربایجان و آذربایجانی ماهیت قومی بخود می گیرند[۱۴].
جغرافیا در ایران امروز
آذربایجان شامل استان های آذربایجان شرقی ( جمعیت ۳٬۶۰۳٬۳۵۹ ) ، آذربایجان غربی ( جمعیت ۲٬۸۷۳٬۴۵۹ ) و اردبیل ( جمعیت ۱٬۲۲۷٬۷۹۲ ) است و بزرگ ترین شهر آن کلان شهر تبریز می باشد. بزرگ ترین شهرهای آذربایجان به ترتیب جمعیت تبریز ( ۱٬۳۷۸٬۹۳۵ نفر ) ، ارومیه ( ۵۷۷٬۳۰۷ نفر ) ، اردبیل ( ۴۱۲٬۶۶۹ نفر ) ، خوی ( ۱۷۸٬۷۰۸ نفر ) ، پیرانشهر ( ۱۵۹٬۴۰۵ نفر ) ، مراغه ( ۱۴۶٬۴۰۵ نفر ) ، مهاباد ( ۱۳۳٬۳۲۴ نفر ) ، مرند ( ۱۱۴٬۱۶۵ نفر ) و میاندوآب ( ۱۱۲٬۹۳۳ نفر ) می باشد. گاهی استان زنجان نیز جزو آذربایجان شمرده می شود.
سرزمین های پیرامون دریاچه ارومیه، همواره یکی از مناسب ترین شرایط زندگی را در فلات ایران فراهم آورده است. این منطقه از نظر تجاری نیز منطقه حساسی محسوب می شده چرا که بر سر راه بازرگانی قفقاز و هم چنین راه شرقی غربی که به دریای سیاه می پیوسته، واقع بوده است. حتی امروزه نیز دروازه ورود به اروپا و مسیر ترانزیت اروپا به آسیای میانه محسوب می شود.
آذربایجان حدود ۱۰۰۸۲۵ کیلومتر مربع مساحت دارد. این منطقه دارای ۱۷ رود و ۲ دریاچه از جمله دریاچه ارومیه است که دو حوزه آبریز اصلی منطقه شامل دریای خزر و دریاچه ارومیه می باشد.
بلندترین بخش منطقه کوه سبلان با ارتفاع ۴۸۱۱ متر از سطح دریا است. دیگر کوهای استان عبارت اند از کوه سهند ( ۳۷۱۰ ) ، کوه بزقوش ( ۳۳۰۶ ) ، سیاه کوه ( ۳۵۷۸ ) ، کوه قبله داغ ( ۳۱۸۹ ) ، کوه چال داغ ( ۳۲۸۵ ) ، کوه جلاداغ ( ۳۲۵۵ ) و کوه چلیکان ( ۳۲۳۰ ) .
از لحاظ آب هوایی سه اقلیم در منطقه آذربایجان وجود دارد. مدیترانه ای با باران بهاری که بیشتر سطح سه استان دارای این اقلیم است. نیمه بیابانی سرد که اقلیم شمال غربی آذربایجان شرقی و شمال اردبیل است و اقلیم کوهستانی سرد که مابین کوه های سهند و سبلان و هم چنین بخش غربی آذربایجان غربی دارای این اقلیم هستند.
گاهی نخجوان و زنجان نیز جزوی از منطقه آذربایجان به شمار آمده اند و گاهی تنها مناطقی که امروز سه استان اردبیل، آذربایجان شرقی و غربی کنونی هستند جزو آذربایجان بشمار آمده اند: در دانشنامه بریتانیکا حدود آذربایجان از شمال به رود ارس از غرب به عراق و ترکیه از جنوب به استان زنجان و از شرق به استان گیلان محدود است که مساحتی حدود ۱۰۰٫۰۰۰ کیلومتر مربع را شامل می شود. [۱۵]
تعریف آذربایجان به نظر دانشمندان، اطلسها و منابع کتبی
نظر تاریخ نگاران معاصر
حدود و مرز آذربایجان در طول تاریخ از دید جغرافی دانان و جهانگردان متفاوت بوده است. نقشه های موجود از قرن پیش از بیستم، آن را جنوب ارس ترسیم[۱۶] کرده اند. بنابر نظر سویچسکی، . در منابع کتی، به ندرت[۱۷] آران با آذربایجان یکی شمرده شده است. منابعی نیز آران را جزو ارمنستان شمرده شده است[۱۸]. بنابر نظر گروهی از دانشمندان، اطلاق نام آذربایجان به حاکمیت دولت مساوات برای جمهوری نوین آذربایجان، یک امر سیاسی برای جدایی آذربایجان تاریخی ( آذربایجان ایران ) بوده است:[۱۹][۲۰][۲۱] و آذربایجان تاریخی را . . .
... [مشاهده متن کامل]
از لحاظ تقسیمات سیاسی در سال ۱۳۱۶ خورشیدی استان های آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی به عنوان منطقهٔ آذربایجان شناخته شدند. در این تقسیم بندی استان اردبیل که در سال ۱۳۷۲ خورشیدی تأسیس شده است، جزء استان آذربایجان شرقی بوده است. هم اکنون نیز استان های آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و اردبیل به عنوان منطقهٔ آذربایجان شناخته می شوند.
آذربایجان از سمت شمال به جمهوری آذربایجان و ارمنستان، از سمت جنوب به استان های کردستان و زنجان، از سمت شرق به استان گیلان و از سمت غرب به ترکیه و عراق محدود شده است. این منطقه از مناطق صنعتی، ترانزیتی، راهبردی و مرزی ایران است و منطقه ای کوهستانی و نسبتاً پربارش می باشد.
محتویات [نمایش]
نام
نوشتار اصلی: ریشه نام آذربایجان
نوشتار اصلی: آتروپاتکان
نام آذربایجان معرب آتروپاتکان ( مکان آتروپات ) است. ریشه نام به سردار پارسی هخامنشیان، آترپات برمی گردد[۴][۵]. آتروپات ساتراپ ( والی ) ایرانی بود که بخش های شمال ایران را در زمان حمله اسکندر از اشغال حفظ کرد. [۶][۷]
نام آذربایجان در سال ۱۹۱۸ و طی کنگره حزب مساوات جایگزین نام اصلی و تاریخی قفقاز، اران و آلبانی شد. این نام گذاری با هدف جدایی آذربایجان ایران انجام شد[۸][۹].
در سال ۱۹۱۷ دولت مساوات در قفقاز نام آذربایجان نیز از آن جهت بر این مناطق گذاشته که گمان می رفت با برقراری جمهوری ای به نام آذربایجان، آذربایجان ایران و این جمهوری با هم یکی شوند و آذربایجان ایران از این کشور جدا شود. [۱۰] در همان زمان مخالفت هایی با این نام گذاری در ایران انجام شد. در همین راستا حتی مارکوارت آلمانی به این کار اعتراض کرد که این اعتراض در نشریه ایرانشهر ترجمه و چاپ گردید. [۱۱]
در پیمان نامه های ترکمن چای و گلستان به بخش شمالی رود ارس نام آذربایجان داده نشده است. [۱۲][۱۳].
تنها در قرن بیستم هست که نام آذربایجان و آذربایجانی ماهیت قومی بخود می گیرند[۱۴].
جغرافیا در ایران امروز
آذربایجان شامل استان های آذربایجان شرقی ( جمعیت ۳٬۶۰۳٬۳۵۹ ) ، آذربایجان غربی ( جمعیت ۲٬۸۷۳٬۴۵۹ ) و اردبیل ( جمعیت ۱٬۲۲۷٬۷۹۲ ) است و بزرگ ترین شهر آن کلان شهر تبریز می باشد. بزرگ ترین شهرهای آذربایجان به ترتیب جمعیت تبریز ( ۱٬۳۷۸٬۹۳۵ نفر ) ، ارومیه ( ۵۷۷٬۳۰۷ نفر ) ، اردبیل ( ۴۱۲٬۶۶۹ نفر ) ، خوی ( ۱۷۸٬۷۰۸ نفر ) ، پیرانشهر ( ۱۵۹٬۴۰۵ نفر ) ، مراغه ( ۱۴۶٬۴۰۵ نفر ) ، مهاباد ( ۱۳۳٬۳۲۴ نفر ) ، مرند ( ۱۱۴٬۱۶۵ نفر ) و میاندوآب ( ۱۱۲٬۹۳۳ نفر ) می باشد. گاهی استان زنجان نیز جزو آذربایجان شمرده می شود.
سرزمین های پیرامون دریاچه ارومیه، همواره یکی از مناسب ترین شرایط زندگی را در فلات ایران فراهم آورده است. این منطقه از نظر تجاری نیز منطقه حساسی محسوب می شده چرا که بر سر راه بازرگانی قفقاز و هم چنین راه شرقی غربی که به دریای سیاه می پیوسته، واقع بوده است. حتی امروزه نیز دروازه ورود به اروپا و مسیر ترانزیت اروپا به آسیای میانه محسوب می شود.
آذربایجان حدود ۱۰۰۸۲۵ کیلومتر مربع مساحت دارد. این منطقه دارای ۱۷ رود و ۲ دریاچه از جمله دریاچه ارومیه است که دو حوزه آبریز اصلی منطقه شامل دریای خزر و دریاچه ارومیه می باشد.
بلندترین بخش منطقه کوه سبلان با ارتفاع ۴۸۱۱ متر از سطح دریا است. دیگر کوهای استان عبارت اند از کوه سهند ( ۳۷۱۰ ) ، کوه بزقوش ( ۳۳۰۶ ) ، سیاه کوه ( ۳۵۷۸ ) ، کوه قبله داغ ( ۳۱۸۹ ) ، کوه چال داغ ( ۳۲۸۵ ) ، کوه جلاداغ ( ۳۲۵۵ ) و کوه چلیکان ( ۳۲۳۰ ) .
از لحاظ آب هوایی سه اقلیم در منطقه آذربایجان وجود دارد. مدیترانه ای با باران بهاری که بیشتر سطح سه استان دارای این اقلیم است. نیمه بیابانی سرد که اقلیم شمال غربی آذربایجان شرقی و شمال اردبیل است و اقلیم کوهستانی سرد که مابین کوه های سهند و سبلان و هم چنین بخش غربی آذربایجان غربی دارای این اقلیم هستند.
گاهی نخجوان و زنجان نیز جزوی از منطقه آذربایجان به شمار آمده اند و گاهی تنها مناطقی که امروز سه استان اردبیل، آذربایجان شرقی و غربی کنونی هستند جزو آذربایجان بشمار آمده اند: در دانشنامه بریتانیکا حدود آذربایجان از شمال به رود ارس از غرب به عراق و ترکیه از جنوب به استان زنجان و از شرق به استان گیلان محدود است که مساحتی حدود ۱۰۰٫۰۰۰ کیلومتر مربع را شامل می شود. [۱۵]
تعریف آذربایجان به نظر دانشمندان، اطلسها و منابع کتبی
نظر تاریخ نگاران معاصر
حدود و مرز آذربایجان در طول تاریخ از دید جغرافی دانان و جهانگردان متفاوت بوده است. نقشه های موجود از قرن پیش از بیستم، آن را جنوب ارس ترسیم[۱۶] کرده اند. بنابر نظر سویچسکی، . در منابع کتی، به ندرت[۱۷] آران با آذربایجان یکی شمرده شده است. منابعی نیز آران را جزو ارمنستان شمرده شده است[۱۸]. بنابر نظر گروهی از دانشمندان، اطلاق نام آذربایجان به حاکمیت دولت مساوات برای جمهوری نوین آذربایجان، یک امر سیاسی برای جدایی آذربایجان تاریخی ( آذربایجان ایران ) بوده است:[۱۹][۲۰][۲۱] و آذربایجان تاریخی را . . .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)