آدمیت=آدمی ت است. نگریدنی این است که ت، در ربان عربی کاربرد دارد و به گویش مردم نیز آمده است و نمی توان واژه آدم که پارسی است را پیش ار آن آورد. ت در عربی چمِ ( =معنیِ ) بودن می دهدپس آدمیت می شود آدمی گری و آدم بودن.
سلیم
آدمیّت: مردم گر، مردم گرا
آدمیّت: مردم گر، مردم گرا
آدَمیَّت: ۱. انسانمندی ، انسانگری؛ انسان ۲. نیک - انسانی، نیکمَنشی، نیکهَنجاری، نیکرفتاری، نیکخویی، فراخومندی
در باب آدمیت باید گفت با انسانیت مرتبه اش متفاوت است، آدم کسی است که به سوی پرودگارش راهی شود و توبه پیشه کند و با صفات انسانیت کمی تا بیشی تفاوت دارد، زیرا انسان صفت فراموشکاری دارد در حالیکه آدم این صفت را کم کم از دست میدهد تا به لقا الله برسد.
مردمی
( بیهقی )
( بیهقی )
( آدمی سیرتی ) آدمی سیرتی. [ دَ رَ ] ( حامص مرکب ) چگونگی و صفت آدمی سیرت :
نخست آدمی سیرتی پیشه کن
پس آنگه ملک خویی اندیشه کن.
سعدی.
نخست آدمی سیرتی پیشه کن
پس آنگه ملک خویی اندیشه کن.
سعدی.
انسانیت ، بشریت.
Humanity , Manhood.
آدمیت. یعنی فقط وفقط وفقط انسان باشیم و صفات حیوانی نداشته باشیم.
آماده