has-been
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
آدم، رفیق، مرد، شخص، نوکر، انسان، شوهر، فرد، مردی، بشر، نفر، ادمی، مهره شطرنج
کسی، ادمی، شخصی، یک کسی
پیشنهاد کاربران
در مصراع آدمی را آدمیت لازم است آدمی یعنی انسان با عقل و درک
به اچمی ، شاید
خاک ضعیف . [ ک ِ ض َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بشر. ( آنندراج ) . انسان . آدمی : خاک ضعیف از تو توانا شده . نظامی .
آدمی: انسان، منسوب به آدم.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۶۸. )
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۶۸. )
در لهجه عربهای خمسه " اَدمی" به معنای
" آدَمی " و انسان است.
" آدَمی " و انسان است.