ادعا

/~edde~A/

    allegation
    claim
    asseveration
    avowal
    case
    interest
    pretense
    pretension
    profession
    statement
    title
    right

فارسی به انگلیسی

ادعا پذیر
claimable, contestable

ادعا پس گرفتن
swallow

ادعا شده
avowed, purported

ادعا کردن
arrogate, avow, claim, demand, lay, maintain, purport, submit, allege, plead, insist, asseverate, assert, to claim, to prentend

ادعا کننده
pleader

ادعا ی قانونی
case

مترادف ها

assertion (اسم)
تاکید، مدعی، اعلامیه، اعلان، اگهی، اثبات، ادعا، بیانیه، اظهارنامه، تایید ادعا، اخبار

claim (اسم)
مدعی، ادعا، دعوی، مطالبه

pretense (اسم)
تظاهر، ظاهرسازی، بهانه، ادعا، ظاهری، وانمودسازی

pretension (اسم)
مدعی، تظاهر، وانمود، ادعا، قصد، دعوی

plea (اسم)
بهانه، ادعا، پیشنهاد، استدعاء، تقاضا، عذر، دادخواست، وعده مشروط

allegation (اسم)
مدعی، اظهار، بهانه، ادعا، تایید

purport (اسم)
ادعا، قصد، مفهوم، مفاد

protestation (اسم)
ادعا، اعتراض، اظهار جدی، واخواهی

asseveration (اسم)
ادعا، اظهار جدی

averment (اسم)
ادعا، اظهار قطعی یا مثبت، اظهار محض، بیان

postulate (اسم)
ادعا، درخواست، انگاره، تقاضا، قیاس منطقی، پذیره

پیشنهاد کاربران

در پارسی بنواژه {داویدن} را داریم که دارای بن کنونی {داو} میباشد که به گَمانم ریختِ دیگرِ {داد} میباشد و این بنواژه ریختِ دیگرش {دادَن} است.
پَس بدین سان، واژه هایی ساخته میشوند:{داو=ادعا/داوا=مدعی/داوِش=ادعا کردن/داوه=ادعا شده}
بِدرود!
میتوان واژه "گفته، گفتار" را برابر "ادعا" و "گفتن" را برابر "ادعا کردن" گرفت.
بدرود!
پوچ اماپرادعا
واژه ادعا
معادل ابجد 76
تعداد حروف 4
تلفظ 'edde'ā
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: ادعاء]
آواشناسی 'edde'A
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی عمید
واژگان مترادف و متضاد
به نگر من واژه لاف و بلوف زدن و همچنین خواندن به چم ادعا کردن امده است
خبرنگاری مولانا را هندی خواند ( مدعی )
خواندن / خوانش همگی به چم ادعا می باشد
در گذشته کسی که میخواست دیده بشه از خودش سرو صدا سر می داد از همینرو خواندن نوعی ادعا کردن و عرض اندام کردن است.
...
[مشاهده متن کامل]

او همچنین خواند ( مدعی شد ) - چون در خواندن است که بزرگی ( خوان ) هر کسی آشکار می شود از همینرو به خواندن ادعا کردن میگویند.

ادعا در حقوق به معنی ادعایی که در مرجع قضایی مطرح نشده یا در خلال رسیدگی به دعوا به عنوان آنری تبعی مطرح می گردد.
سخنی که درستی و نادرستی اش آشکار نیست
دو معنی دارد یک چاپلوسی و دروغگویی داشتن
دو بر علیه کسی ادعا داشتن و خواسته داشتن
این واژه ریشه ایرانی دارد که با دعوت همخانواده است ، یعنی فراخواندن ، انسان مدعی کسی است که دیگران را فرامیخواند به چیزی یا کسی که در فرهنگ ما بار منفی نیز دارد
وانمود
مدعیان . مدعی . ادعا. دعوی . داعیه . مدعا . تداعی . مداعی . هم خانواده ها هستند
متضاد آن بی ادعا است
جمع مدعیان است
معنی آن کسی که ادعا میکند یعنی حرفی که در حد و توانش نیست و دیگران انتظار ندارند را بخواهد عملی کند
...
[مشاهده متن کامل]

ممنون میشن که اگه مطالبم مفید بود لایک بدید .
عید نوروز 1400 هم پیشاپیش مبارک

مترادف دعوی است.
allegation
Iran has denied allegations the seizure of the tanker and its 20 - member crew in the Gulf amounts to hostage - taking
تقاضا، توقع، خواست، داعیه، دعوی، مدعا، مطالبه، دادخواهی، داو، داوش، داوی، داویدن، فراخواست
جمع ادعا = مداعی
لاف زدن
گزافه گویی
اگر این واژه با دعوت هم خانواده باشد پس ریشه ای ایرانی دارد ، چون واژه دعوت اوستایی است :
Invitation ( دعوت ) - دوت davat. در زبان اوستایی واژه zavaiti* برابر با فراخواندن و کسی را صدا زدن یا همان دعوت کردن به دیکته عربی است که واک ز به د تبدیل شده است. تبدیل ز به د در واژگانی مانند داماد - زاماد گنبد=گمبز دانستن - زانستن نیز دیده میشود.
...
[مشاهده متن کامل]

*پیرفت: فرهنگ ریشه شناختی هندواروپایی به زبان روسی www. starling. rinet. ru

گفته
ادعا یعنی اینکه چیزای رو ک نمیتونی انجام بدی و در توانت نیست رو بگی
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
سِویکَر ( سنسکریت: سْویکَرَنَ )
بانگیش ( کردی: بانگه شه )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس