ادب کردن


    chastise
    correct
    discipline
    punish
    refine
    correction
    to correct

مترادف ها

punish (فعل)
تنبیه کردن، مجازات کردن، کیفر دادن، ادب کردن، گوشمال دادن، سزا دادن

پیشنهاد کاربران

تادی یعنی رساندن چیزی به کسی مثلا حق کسی را دادن و رساندن یا خبری را دادن و رساندن
و ادب کردن یعنی کسی را چیزی رساندن و آموختن
که عموما برای اشخاص بی ادب و گنه کار به کار می رود مثلا او را ادب کردم یعنی او را آگاه کردم و به او رساندم کارش بد بوده و نباید انجام می داده.
ادب کردن: [عامیانه، کنایه ] با تنبیه آموختن، آدم کردن .
در انگلیسی محاوره ادب کردن torch sb on yelp مثال you should torch him on yelp
گوش مالی

بپرس