♦️
نوواژه برای جایگزینیِ #to_officiate به معنای اداره کردن؛ وظایفِ رسمیِ ( یا مذهبیِ ) خود را انجام دادن؛ خدمتِ رسمی کردن؛ مسئولِ اداره ی کاری بودن؛ و جُزین
ا↙️
#آپینیدن ( �pin. id. an )
... [مشاهده متن کامل]
یا:
#آپیستن 👈 آپ ( ستاکِ برساخته از ریشه ی نیاایرانیِ - āpah به معنای کار، عمل ) - - ی ( ستاک ِبرساخته از ریشه ی نیاایرانیِ daH به معنای گذاشتن یا قراردادن ) - - ستن ( نشانه ی مصدر )
( پایینِ صفحه را ببینید. )
🔺 نکته:
۱ - ستاکِ حالِ آپیستَن می شود: آپین . ( بسنجید با: ریستن —� رین . )
۲ - تفسیرِ تکواژ به تکواژِ آپیستَن می شود: کار را قراردادن؛ کار را انجام دادن؛ یا کار را گذاشتن. این تفسیرها با ریشه ی واژه در زبانِ انگلیسی نیز همخوانیِ کامل دارد.
▪️مثال:
۱ - محمد فنایی بازی های فوتبالِ زیادی را در کشورهای گوناگون آپیست ( داوری کرد، اداره کرد. )
۲ - او آخوندی است که هم روضه می خوانَد و هم آیینِ عروسی را می آپینَد ( رسماً اجرا می کند. )
🔹 #officiation
or: #officiating
🔹 #آپینش ( آپینِش )
▪️مثال:
او می گفت که عشق برای ازدواج کافی است، و نیازی به آپینِش ِ ( انجامِ مراسمِ رسمیِ ، رسمیت بخشی به ) آن نیست.
🔸 #office اداره، دفترِ کار
🔸 #آپین
▪️مثال:
من دیشب تا ساعتِ نُه در آپین ( اداره ) ماندم تا تو را ببینم، ولی تو نیامدی که نیامدی.
🔹 #official
or: #officiary
🔹 #آپینی ( رسمی ) ( صفت )
یا: #آپینار ( مقامِ رسمی ) ( اسم )
▪️مثال:
۱ - ما برای ورود به ساختمان نیاز به اجازه ی آپینی ( رسمی ) داشتیم.
۲ - او یک آپینارِ ( مقامِ رسمیِ ) دولتی بود که برای بازدید به سازمان فرستاده بودند.
🔸 #officially
🔸 #آپینیانه
یا: #آپینانه
▪️مثال:
او پس از انتخاب هنوز آپینانه ( رسماً، به طورِ رسمی ) به هیچ استانی سفر نکرده است.
🔹 #nonofficial غیرِرسمی
or #unofficial
🔹 #ناآپینی ( یا ناپینی )
▪️مثال:
این نتایجِ ناآپینیِ ( غیرِ رسمیِ ) انتخابات است. باید تا فردا برای نتایجِ آپینی ( رسمی ) صبر کرد.
🔸 #officialdom مجموعه ی مقام های مسئول در یک سازمان، سیستمِ اداری
🔸 #آپیناری
او آپیناریِ ( مجموعه ی مسئولانِ ) درحالِ کارِ آتش نشانی را به جرمِ کم کاری در آن آتش سوزی متهم کرد.
🔹 #officialism خشک و مقرراتی بودن
🔹 #آپین گرایی
🔸 #semiofficial نیمه رسمی
🔸 #نیمه آپینی ( یا نیماپینی )
🔹 #officeholder کارمند دولت
🔹 #آپین ور
یا: #آپینش ور
🔸 #to_officialize رسمی کردن
🔸 #آپینادن ( ستاکِ حال —� آپینای —� بسنجید با: گشادن —� گشای . )
▪️مثال:
او گفت که فردا با نوشتنِ یک نامه استعفایش را می آپینایَد ( رسمی می کند. )
🔹 #officialization رسمی سازی
🔹 #آپینایش ( آپینایِش )
🔸 #interoffice میان اداره ای، میان دفتری
🔸 #میان آپینی
یا: #نیرا آپینی ( نیرا پینی )
▪️مثال:
نشست های نیراپینی ( میان آپینی، میان اداره ای )
🔺 همچنین بروید به: #inter_
🔹 #officer
🔹 #افسر
یا: #آپین گر
یا: #آپینش گر
🔸 هم ریشه های بخشِ نخستِ #آپیستن در زبان های ایرانی:
اوستایی 👈 کارِ خوب ➖ hvapah
فارسی میانه ترفانی 👈 خوب ➖ xwbyh
سغدی 👈 خوب ➖ xwp
بلخی 👈 خوب ➖ xobo
فارسی 👈 خوب ( بخشِ دومِ واژه، یعنی حرفِ "ب" )
سانسکریت 👈 کار کردن ➖ - apas
هیتی 👈 دارا، ثروتمند ➖ - happina
لاتینی 👈 کار، زحمت ➖ opus
آلمانی باستان 👈 آغاز به کار کردن ➖ uoben
آلمانی 👈 ورزش کردن ➖ �ben
نروژی باستان 👈 ورزش کردن ➖ �fa
انگلیسی باستان 👈 انجام دادن ➖ �fnan
انگلیسی 👈 اداره، دفتر، محلِ کار ➖ office
پورواهندواروپایی 👈 کار کردن، تولید کردن ➖ - op
🔺 نکته:
۱ - در هم ریشه های بالا تا گزینه ی فارسی، یعنی واژه ی "خوب، " بخشِ دومِ واژه ها موردِ نظر است که از ریشه ی نیاایرانیِ - apah به معنای "کار" می آیند.
۲ - برای دیدنِ هم ریشه های بخشِ دومِ آپیستَن بروید به فرسته ی بعد 👇👇👇
🔻🔻🔻
@JavidPajin 👈 فرهنگِ ریشه شناختیِ واژگانِ عمومی و تخصصی
اِداَرِه
اِداریدن = اداره کردن، to manage
اِدارش = اداره، مدیریت، management
اِدارنده، اِدارشگر = مدیر
اِداریگ، اداری = اداری
اِدارشگاه، اداره = اداره
{اداریدن ریخت دیگری از داریدن/داشتن ( به معنای نگهداری کردن و مراقبت کردن و پرستاری کردن و مدیریت کردن و . . . ) است که در شهردار، استاندار، دهدار، و . . . دیده می شود. البته �اداریدن� در پارسی نبوده است و همچنین پیوند ریشه شناختی با ادارة عربی که هم خانواده دوران و . . . است، ندارد. ( البته که چون اداره عربی در پارسی رواج یافته، ریخت �اداریدن� پیشنهاد شد که به گوش ها هم آشنا باشد ) }
... [مشاهده متن کامل]
#پیشنهاد_شخصی
#پارسی دوست
در پارسی میانه �دیوان � می گفتند که امروزه نیز کاربرد دارد.
گردانندگی
هگایت ( هگ=خبر آ یت=رساندن ) شکل اسلی لغت اربیشده ی حکایت است ( حاکی=حکایت کننده ) . پسوند آریایی یت - آیت نشانه فعل سببی است ( مانند جنایت از ریشه جن=کشتن همخانواده با لغت جنگ ) که از ریشه اوستایی yat به مانای رساندن ستانده شده و لغت هگ به مانای خبر، اتیلا ( اطلاع ) در لغتنامه سکایی - ختنی به شکل *hagaista و به مانای information ثبت شده است.
... [مشاهده متن کامل]
*پیرس ( منبع ) :
Khotanese Texts by Harold Walter Bailey
چرخشگاه
این واژه ایرانی است و ریشه ایرانی دارد چون:
در ایرلند بکار برده می شود و
واژه آریایی د به معنای بی نادار بدون همانست که در لاتین به شکل پیشوند de یا dis به کار میرود مانند deform=بی شکل. ازینرو واژه دیو ( د ای=دانستن و ) به معنای نادان و دیژوژین ( د ژو=گرما ژین - ژان=خانه - ده ) نام یک روستا در اردبیل به معنای آبادی بی گرما یا سرد است که آنرا دیجوجین نیز میخوانند. واژه ژو یا گو یا گون به معنای گرما - نور و ژین - ژان مانند لاله جین و دهستان ژان به معنای آبادی - بوم هستند. بیشتر واژگان اوستایی و پارسی که با پیشوند د شروع میشوند بدینسان باید ریشه یابی شوند مثلن دور ( د اور ) به معنای دوردست و dvar ( د var=دایره - گرد ) به معنای چرخ بیرونی - پیرامونی که امروزه دور خوانده میشود
... [مشاهده متن کامل] در پارسی " وینارکده ، وینار اد، وینارگاه "
وینارتن = اداره کردن
وینارش = اداره امور
( = سازمان، جای کار کردن ) این واژه عربی است و پارسی آن آدیکار می باشد که از سنسکریت: اَدهیکارَ ساخته شده است.
( = گرداندن ) اوپَدیش ( سنسکریت )
پَریوج ( سنسکریت: پْرَیوج )
سَماشَد ( سنسکریت )
پیژار ( کردی: پیچاران )