اداب

/~AdAb/

    ceremony
    etiquette
    manners
    rites
    ceremonies
    formalities
    rules
    ceremonles
    formelities

فارسی به انگلیسی

اداب پرستی
ritualism

اداب پرستی کردن
ritualize

اداب دان
suave

اداب دان و خوش سلیقه
decorous

اداب دانی
gentility

اداب معاشرت
etiquette

اداب و رسوم
conventions

اداب و رسوم را بجا اوردن
ritualize

مترادف ها

ceremonial (اسم)
تشریفات، اداب

mores (اسم)
اداب، رسوم

habitude (اسم)
عادت، اداب، روش، شیوه، عادت یا خوی همیشگی، عادت روزانه

etiquette (اسم)
اداب، رسوم، علم اداب معاشرت، ایین معاشرت

rite (اسم)
اداب، مراسم، تشریفات مذهبی، فرمان اساسی

پیشنهاد کاربران

آداب: مجموعه ای از نمودهای بیرونی و قوانین رسمی برخاسته از فرهنگ در میان هر گروه یا جامعه در موضوعات گوناگون که از دید بیش تر مردم یک جامعه رعایت آنها هنجار و زیرپا گذاشتن آنها ناهنجاری به شمار می رود.
همتای پارسی این واژه ی عربی، آیاو AyAv است که در اوستایی: ایی آوا iAvA بوده است.
آداب: [گردآوردەیِ واژەیِ اَدَب] ۱. ادبها؛ آیینها، روشها؛ فرهنگها؛ خوها ۲. روشهای درست و نیکو
مفرد آداب =ادب
مراسم . . . . .
ترتیبات
با آداب تمام
معنی آداب⇦رفتار های پسندیده
رسم و رسوم
جمع ادب ، رسم ها ، روش های پسندیده ، عادات
رسم و رسوم

رفتار های شایسته

اداب یعنی رفتارهای شایسته وپسندیده
طریق
رسم و رسومات
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس