اخلال

/~exlAl/

    deranging
    spoiling
    trouble
    intrigue
    derenging
    (causing) trouble

فارسی به انگلیسی

اخلال کردن
heckle

پیشنهاد کاربران

اخلال: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
دروش doruŝ ( پهلوی: druŝ )
موش دواندن
کَراشیدن = اختلال یافتن، مختل شدن
کَراشیده = مختل ( دچار مشکل شده در میانه کار )
کَراش = اختلال ( مشکل در میانه یک کار )
بن خان: ۱ - لغت نامه دهخدا ۲ - برهان قاطع
پس:
کراشیده کردن، کراشاندن = مختل کردن
...
[مشاهده متن کامل]

کراشانش = اخلال ( مشکل آفریدن در میانه یک کار )
( آیا این واژه با crash پیوند دارد؟!!! )
#پارسی دوست

بی نظمی وخرابکاری کردن. برهم ریختن نظم
با وجود آگاهی کامل کار اشتباهی انجام دادن. برهم زدن نظم
کار اشتباهی انجام دارن.
گل خوردن