اخلاق

/~axlAq/

    moral
    morality
    principle
    morals

فارسی به انگلیسی

اخلاق ستیزی
immorality

اخلاق مندی
morality

اخلاق کسی را فاسد کردن
demoralize

مترادف ها

behavior (اسم)
حرکت، رفتار، وضع، سلوک، اخلاق، طرز رفتار، مشی

deportment (اسم)
رفتار، وضع، سلوک، اخلاق

behaviour (اسم)
سلوک، اخلاق، طرز رفتار، مشی

moral (اسم)
معنی، پند، اخلاق، سیرت، روحیه

morality (اسم)
اخلاق، سیرت، روحیه، اخلاقیات

comportment (اسم)
رفتار، اخلاق، طرز رفتار، رویه

پیشنهاد کاربران

اخلاق. [ اِ ] ( ع مص ) کهنه شدن. کهن شدن. || کهنه کردن. ( زوزنی ) . || کهنه پوشانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) . جامه کهنه پوشانیدن. || نسو کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) . || اخلاق دیباجه ؛ اذلال.
اخلاق. [اَ ] ( ع اِ ) ج ِ خُلق. خویها : بعثت لاتمم مکارم الاخلاق ( حدیث ) ؛ برانگیختند مرا به پیامبری تا کامل کنم مکارم اخلاق را. قرقرخان ، ناحیتی است از کیماک و مردمانش اخلاق خرخیزیان دارند. ( حدود العالم ) . اگر بیند خان ما را بدین اجابت کند چنانکه از بزرگی نفس و همت بزرگ و سماحت اخلاق وی سزد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 212 ) . این تلک مردی جلد آمد و اخلاق ستوده نمود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 415 ) . فیلسوفان هستند که ایشان را طبیبان اخلاق دانند که نهی کنند از کارهای سخت زشت. ( تاریخ بیهقی ص 499 ) . هر بخرد. . . دوستی. . . . گزیند. . . و تفحص. . . اخلاق خویش را بدو مفوض کند. ( تاریخ بیهقی ص 570 ) . جالینوس. . . بیهمتاتر بود در معالجت اخلاق. ( تاریخ بیهقی ص 555 چ ادیب ) . سلوک کن بر طبق ستوده تر اطوار خود و راه نماینده تر اخلاق خود. ( تاریخ بیهقی ص 313 ) . و پسندیده تر افعال و اخلاق مردمان تقوی است. ( کلیله و دمنه ) . و نه او بر عادت و اخلاق ایشان وقوف دارد. ( کلیله و دمنه ) . گفت [ دمنه ] اگر قربتی یابم و اخلاق او را بشناسم خدمت او را باخلاص و مناصحت پیش گیرم. ( کلیله و دمنه ) . یعنی چون وجوه تجارب معلوم گشت اول در تهذیب اخلاق خویش باید کوشید. ( کلیله و دمنه ) .
...
[مشاهده متن کامل]

- اخلاق سیئه ؛ اخلاق نکوهیده و ناپسندیده.
|| ج ِ خَلَق ، بمعنی خوی. طبع. مروت. دین. || ( ص ، اِ ) ج ِ خَلَق ، بمعنی کهن. ( مؤید الفضلاء ) . جامه های کهنه.
- ثوب اخلاق ؛ جامه تمام کهنه.
|| ج ِ خَلِق ، بمعنی خوشخوی. ( مؤید الفضلاء ) ( ربنجنی ) . خوش خلق. خوش خرام.
منبع. لغت نامه دهخدا

اخلاق: از خَلق و نوعی آفرینش رفتار الهی در انسان همراه با آفرینش جسم خاکی اوست. "إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ" یعنی خُلق نبی مکرم اسلام ص همراه خِلقت او در عالم الست بزرگوارانه شده است.
گویا نام پدر و فرزند ارسطو ( آیرس تو تله ) و عنوان کتاب اخلاق وی هرسه نیکوماخوس ( Nikomachus ) بوده. با اندکی دقت میتوان دریافت که یک عبارت یا جمله به زبان فارسی و از چهار کلمه به شکل زیر ساخته شده : نیکو ما خو س ، به معنای ؛ خوی ما نیکو ست.
...
[مشاهده متن کامل]

از همین جمله میتوان به این نتیجه رسید که در فکر ارسطو و از دیدگاه وی خوی هم میتواند نیکو باشد و هم نانیکو یا بد. کتاب اتیک ( ethics به تلفظ اتیکز به زبان انگلیسی و Ethik با تلفظ اتیک به زبان آلمانی ) از دو بخش تشکیل گردیده : Nikomanchiesche با تلفظ نیکومانخیشه و دیگری Eudaimonia با تلفظ اُیدای مونیا و هردو با پسوند اتیک ( Ethik ) و به زبان انگلیسی اندکی در تلفظ و نوشتار متفاوتند. گویا سی سِرو ( Cicero به احتمال قوی با تلفظ اصلی و ریشه ای سی سَرو به زبان فارسی آن دوران به معنای سی بار هوشمند تر از همطرازان عصر خود و یا به شکل سی سِر و به معنای : او دارای سی تا سِر یا رمز و راز ست ) سیاستمدار، سخنران، وکیل و نویسنده با انتقال اندیشه یا افکار و خیالات و تصورات فلاسفه یونان از قبیل سقراط و افلاطون و ارسطو به فضای زبان لاتین برای اولین بار واژه اِتیکه ( به احتمال زیاد به شکل آ تیکه ) یا همان اتیک یونانی را اول به مورالیس ( Moralis ) و سپس به مورال ( Moral ) بر گردانده است. معمولا کلمات قبل از جاری شدن بر زبان و نوشته شدن، در احساس و اندیشه یا فکر و خیال و تصور به کمک قوای ادراکی فهم و عقل و عملکرد آنها بر روی دریافت ها یا داده های حواس پنجگانه و محتوای خاطرات و اثرات امیال غریزی و آرزوها شکل میگرند. حال ببینیم فکر و خیال و تصور سی سِرو که در پشت این دو کلمه نهفته اند، چه بوده .
الف - Moralis : از سمت راست به چپ از سه کلمه به شکل زیر ساخته شده ؛ زی لا روم. با دو معنا یکی امری و خطاب به خود و یاران خود یعنی در روم زندگی نکن و نکنید و دیگری مرگ بر روم. لا در زبان عربی علامت نفی و زی در زبان فارسی ریشه در اسم مصدر زیست و افعال زیستن و زندگی گردن.
ب - Moral از راست به چپ از دو کلمه ساخته شده؛ یکی لا همان علامت نفی و دیگری شهر روم یعنی نه گفتن به روم. اما نکته جالب توجه و بسیار مهم اینست که این کلمه را هم میتوان به شکل Al rom نوشت با تلفظ ال روم. پیشوند اَل در زبان عربی حرف تعریف و تَعَیُن بوده و میباشد و نقش the در زبان انگلیسی را بازی میکرده و میکند. اما rom در این حالت دیگر اشاره به امپراتوری و شهر رُم نداشته بلکه از دو کلمه فارسی ساخته شده به شکل روَم به معنای رویِ من. لذا ال روی من از دیدگاه سی سِرو درست به همین معنا، یعنی اطرافیان من و دور و بریان و شرائط سیاسی، اجتماعی، نظامی و فرهنگی و پرستش خدایان گوناگون رومی و آشنائی با خدایان گوناگون یونانی و زئوس خدای خدایان در راس آنها و تازگی ها آشنائی با خدای یگانه قوم یهود تحت نام یَهوه و از همه مهمتر اینکه ژولیوس سزار در آن دوران به فکر تحول سیستم سیاسی جمهوری روم ( رِپاپلیک ) به سیستم پادشاهی بوده ( Caesar با تلفظ کایزِر یعنی پادشاه و شاه شاهان که گویا روئیای دست یافتن به کلئوپاترای مصر را در سر و دل خود می پرورانده و ترجمه آن به زبان عربی به شکل قیصر ) .
واژه اخلاق در اصل و ریشه به شکل اخلاگ بوده و از چپ براست از دو کلمه فارسی به شکل زیر ساخته شده : گلا خا. گلا جمع گُل یعنی گل ها ( به زبان سمبلیک یعنی نیکویی ها ) و خا مخفف فعل خواستن و یا خواهان. به زبان تمثیل و امری و خطاب به شنونده به معنای: گل های آسمانی را از خدا بخواه تا در اختیارت قرار دهد. لذا اندیشمند یا متفکر و خیال پرداز و متصور عربی زبان که این واژه اخلاق را ساخته، به زبان فارسی آشنائی داشته. طوریکه میدانیم حرف فارسی گ و سه حرف دیگر در حروف الفبای زبان عربی یافت نمی شوند.
زیگموند فروید در تحلیل ساختار روان در طی روانکاوی از همان روی من استفاده کرده و Ich یا من را در زیر آن قرار داده و میدان وسیع زیر من را آن ( Es با تلفظ اس به زبان آلمانی یعنی ضمیر سوم شخص مفرد و خنثا ) نامیده بر خلاف بینش و باور مسیحیان که کالبد یا تن و یا بدن افراد انسانی را گاهی تمپل پدر آسمانی، گاهی ایسا یا پسر آسمانی وی و گاهی تمپل روح مقدس می پنداشته و هنوز هم می پندارند که هرسه در زبان آلمانی از جنسیت مذکر یا مردانه بر خوردارند با آرتیکل یا علامت جنسی Der با تلفظ دِر. منهای زن و مادر و دختر و روح مقدسه هرسه با آرتیکل یا علامت جنسی موئنث یا زنانه Die با تلفظ دی. منهای دختر بچه و پسر بچه و روحک مقدس هر سه با آرتیکل یا علامت جنسی خنثی Das با تلفظ داس .
نتیجه اینکه انسان در طول تاریخ پیدایش خود روی کره زمین تاکنون نتوانسته است که بین دو نوع خدای زیر فرق و تمیز قائل شود:
الف - خدای حقیقی، واقعی، بیکران، بی حد و مرز یا بینهایت که اول، وسط، آخر، ظاهر و باطن همه چیز و همه کس است و لذا هیچ موجود دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از او نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد. موجود بودن این نوع خدا به هیچگونه اثباتی از طرف انسان هیجگونه نیازی نداشته، ندارد و نخواهد داشت. این نوع خدا را میتوان از این به بعد خدای علمی یا خدا از دیدگاه علمی نامید.
ب - خدای لفظی، کلمه ای، واژه ای، مفهومی و ایده ای با نام های گوناگون در زبان های مختلف انسانی که از همه لحاظ نیازمند است و فقط در زبان و خط و فهم و عقل محدود انسانی موجودیت دارد و در خارج هیچگونه مصداق و مثال بیرونی ندارد. اثبات وجود این خدا مطلقا محال و غیر ممکن می باشد و لذا کلیه ی سعی و کوشش ها در اثبات این نوع در گذشته و حال و آینده با شکست مواجه بوده و هست و خواهد بود. این خدا را میتوان از امروز به بعد، خدای اسطوره ای، افسانه ای، حماسی، ایلیاتی، طایفه ای، قبیله ای، قومی، آئینی و دینی، مذهبی، فرقه ای، حلقه ای، الاهیاتی، فلسفی، عرفانی و سرانجام آتئیستی نامید و از این راه و به این روش به یقین و اطمینان و آرامش خاطر و آسودگی احساس و فکر و خیال و تصور رسید. انسان فقط از طریق شناخت ظاهر و باطن این واقعیت و طبیعت و یا بطور کلی شناخت محتوا و محیط این گیتی یا این کیهان یا این جهان به روش علمی می تواند به شناخت حقیقی خود و خدا نائل گردد و نه از راه و نه به روش دیگری. عشق و زندگی هر موجود زنده نباتی و حیوانی و انسانی هیچ چیز دیگری نیست و نمی تواند باشد غیر از عشق و زندگی بی آغاز و بی پایان، لایزال و جاودانه خدای حقیقی و واقعی.
مثل سابق دیگر نباید فکر کنیم و خیال نمائیم و دچار اوهام شویم و به سر و دل خود شک و تردید راه دهیم که گویا خدای دینی وجود دارد و بیخدائی آتئیستی حقیقت ندارد بلکه هردو به یک سهم مساوی تهی یا خالی از حقیقت اند.
به قول سلطان ولد فرزند ارشد مولانا در مثنوی سوم تحت عنوان انتها نامه :
هر که بر هستی حق جوید دلیل
او زیانمند است و اعمی و ذلیل
نی ز کس زاد و نی کسی از وی
همه میرند او بماند زنده و حی

آیا می دانید که؛اخلاق از اخ ولاق ساخته شده است اخ همان دوری وآخ ولاق همان لایق است وزودتر مردم می گفتند اِخِ و لاقِ باید درست باشد.
ادبیات، ادبیات فردی ، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، و. . . . .
اخلاق: شیوه یا پایه رفتاری فردی یا گروهی گاهی پایدار و گاهی تغییر پذیر و قوانینی که بر احساسات و کردارهای آدمی حکمفرماست که یا برخاسته از آرمان، باور و یا محیط است و یا از هر سه.
( مبانی فلسفه، دکتر علی اکبر سیاسی، چاپ وزارت آموزش و پرورش، 1356 )
...
[مشاهده متن کامل]

( https://www. cnrtl. fr/definition/morale )
( Le Petit Robert 1 Paris 1990 )
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
آکار ākār ( کردی )
فرخو farxu، خو، منش ( دری )
نیزات nizāt ( اوستایی: نیذاته niżāta )

نیک خویی
واژه اخلاق
معادل ابجد 732
تعداد حروف 5
تلفظ 'axlāq
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمعِ خُلق]
مختصات ( اَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی 'axlAq
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
کهنه شدن کاری توسط یک شخص و تکرار کردن کاری ، نهادینه و ملکه شدن چیزی در وجود کسی
شاید واژه ی �رفتار� را بتوان برابر �اخلاق� دانست. چون رفتار آنست که از مردم می رود یا سر می زند ( و دربردارنده ی تندی، نرمی، رشک، آز، مهر، دروغ یا راستگویی و. . . . می شود ) و این جدای از کردار است که همان �اعمال� باشد. اینچنین �بداخلاق� می شود �بدرفتار�، �خوش اخلاق� می شود �خوش رفتار�
پِرایا= اخلاق= کرداروگفتاروپندار، فرخویی، هنجار، رفتار، هَئِم، نیزات
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) و ( ( زبان سازی دیرینه و نو ) ) .
...
[مشاهده متن کامل]

نویسنده: امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی.
#آسانیک گری
راهنمای بهره برداری و اسفایده.
ساختار نوشته شدن برابری واژه ها:
اسل= ساختگی= اسل های دیگر

واژه فرخویی برای اخلاق درخور و زیبنده هست
فر بزرگی و برتری و خوی همان خیم و ذات هست فرخویی میشود خوی والا ک زیباست
Ethics
با پوزش، فرستادن پیشنهاد بالا از اینجانب از سر حواس پرتی بود. این یادداشت، پیش تر زیر برنام �امکان� در همین واژه نامه گنجانده شده و از آنِ همانجاست.
دورنما، چشم انداز
دو آمیخته واژه ی �دورنما� و �چشم انداز� را می توان در بسیاری باره ها بجای واژه ی از ریشه عربی �امکان� نشاند و بکار برد؛ نمونه ها:
. . . چنین دورنمایی ( امکانی ) از هستی برخوردار است.
...
[مشاهده متن کامل]

با روند کنونی، این چشم انداز ( امکان ) که به میهن مان دست درازی شود، نیرومندتر می شود.

نیک منشی
نیکی
اخلاق که پارسی آن کردار و یا منش می شود نزد ایرانیان بدون آموزش دینهای میترا و زرتشت پایه و شکل نگرفته. نگرش من از این گفته این است. آموزه های دین زرتشتی که بر پایه پندار نیک گفتار نیک و کردار نیک است در دین های دیگر هم رد خود را گذاشته و چیزهای خوبی که در آنها هست از این سه فراتر نمی رود. میترا بر پایه اشک یا اشکا ( عشق ) بود و دین زرتشتی بر پایه خرد و ایندو در ستیز با یکدیگر بودنند و چنان شد که در فرهنگ ایرانی Literature رد پای خود را گذاشت و Jan Rypka در نسک خود بنام سرگذشت literature ایران آنرا نوشته این دانشمند ایرانشناس زاده کشور چکسلواکی نسکهای زیادی در باره ایران نوشته که نامدارا ترین آنها همان است که در بالا نام بردم. پس از این پیش گفتار وقتی که پای بازرگانی پیش می آید پاره ایی آدمها کردار و یا منش خود را کنار می گذارند و یا با پا روی آن می روند و آنرا لگد مال می کنند. نمونه های را می نویسم مانند سیگار سازی و شرکتهای آن گرچه می دانند که آنکس که آنرا خریداری و دود می کند شش هایش آسیب بر گشت ناپذیر پیدا می کند ونکه آنرا می سازند و می فروشند. رستورانهایی که Fast Food می فروشند همه اش چربی و روغن شیرینی پر از کالری است که وزن را زیاد و بیماری دیابت و دل heart را سبب می شود. الکل سازی و پیشه شکر و شیرینی سازی که آنهم یک دردسر بزرگ دیگر است. می ماند آن ستمی که در کشتارگاهها بر سر چهار پایان زبان بسته می آورند. یک نمونه خوکها را با آهنگ سازهای بادی برای اینکه آرام شوند وارد چهار دیواری بسته می کنند که در آن گاز سمی دی اکسید کربن رها می شود و آن زبان بسته ها را ابتدا خپه می کنند و سپس گلویشان را می شکافند خونی سیاه از آن بیرون می ریزد که نشانه خپگی چهار پا است. گاوی که زیر دست سر بر بی مهر به هوش آمده و از درد داد می زند و آن بیمار سادیستی به او بیشتر زنش چاقو می زند. اینها را با دور بینهای پنهانی روزنامه نگارانی در آلمان فیلم برداری کرده بودنند و تلویزیون در برنامه ایی آنرا نشان می داد تا کسانی چاره ایی برای آن بیندیشند.
...
[مشاهده متن کامل]

من خدا را سپاس می گویم که با پیشه هایی که در بالا نوشتم کاری ندارم و جز فرزندانم من و بانویم گوشتخوار نیستیم وقتی آنها به سن 18 سالگی رسیدند خود بر آن می شوند که گوشت خوردن را کنار بگذارند یا نه, حالا که برای رشد و نمو خود به آن نیاز دارند و با کردار و منش درست هم سازگاری ندارد که ما به آنها خوراک درست ندهیم. حال که از خوردن گفتم بد نیست چیزی در باره ایران باستان در پیوند با کردار یا منش بنویسم. آنرا چون همانگونه که نوشته شده باز تاب می کنم پس نمی شود به پارسی سره ( =پارسی درست ) آنرا نوشت!
در کتاب التاج و تواریخ آمده: گویند در روزگار شاهپور ذوالا کتاف موبد موبدان در گذشت و موبدی را از مردم استخر برای جانشینی او معرفی کردند. شاهنشاه خواست او را بیازماید و ویرا بر سر خوان دعوت کرد. مرغی را پیش کشیده آنرا دونیم کرد و نیمی از آن برای خود و نیمی دیگر را پیش او نهاد. موبد هنوز شاه نیمه خود را نخورده بود که آن نیمه دیگر را تمام کرد و به خوردن خوراک دیگر پر داخت. پس از بر چیده شدن خوان, شاهنشاه گفت: بشهر خود بازگرد زیرا نیکان ما گفته اند هرکه در پیشگاه شاهان به خوراک آز ورزد چنین کسی به خواسته و مال مردم آزمند تر خواهد بود.
باز در جایی از این نسک آمده: از اخلاق ملوک ساسانی آن بود که از لغزشهای خرد چشم پوشی میکردنند. آورده اند که در یکی از روزهای مهرگان یا نوروز بار عام داده خوانهای طعام گسترده بودند. خسرو انوشیروان در جایی بود که همگان را می دید. مشاهده کرد که یکی از حاضران جامی زرین بر گرفت و در آستین قبا پنهان کرد. پس از اندکی شرابدار شاهی فریاد بر آورد که جامی زرین گم شده و هیچکس نباید از سرای بیرون رود. خسرو انوشیروان او را گفت که معترض مردم مشو, بگذار بروند گفت شاها, جامی زرین را برده اند. انوشیروان گفت راست می گویی ولی کسی که آنرا برده باز ندهد و کسی که او را دیده فاش نکند. Anthony Bourdain که آشپز ستاره نویسند و Moderator در تلویزیون بود و به کشورهای زیادی رفته می گفت که در هیچ کشوری مردم آن مانند ایرانیان میهمانواز نیستند. به یاد چامه پارسی افتادم که می گوید: رزق ما آید به پای میهمان از خانقین// میزبان ماست آنکس که می شود میهمان ما|| آنکس که در بالا نام بردم در هشتم ژوئن 2018 شور بختانه در هتلی دست به خود کشی زد!

هنجار، رفتار،
منش شناسی، هنجارشناسی، رفتارشناسی ( درچارچوب دانشورانه ی آن، نامور به �علم اخلاق� )
خصلت، عادت
رفتار، کردار، اعمال
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
نیزات ( اوستایی: نیذاتَ )
هَئِم ( اوستایی )
پِرایا ( سنسکریت: پْرایَ )
آیوژیت ( سنسکریت: اَیوچیتیَ )
وَستو ( سنسکریت )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)