نهایت
واژه آخر
معادل ابجد 801
تعداد حروف 3
تلفظ 'āxa ( e ) r
نقش دستوری اسم
ترکیب ( صفت ) [عربی: آخِر]
مختصات ( خِ ) [ ع . ] ( ص . )
آواشناسی 'Axar
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
واژگان مترادف و متضاد
آخر و آرخا از یک ریشه و در ترکی به معنی پشت، عقب است.
آرخا: پشت، عقب
آرخاندا وارام: پشتت هستم
ارخئین: پشت گرم، مطمئن
آخر از مشتقات آرخا است.
آخر: عقب، پشت
آخر شدن: عقب موندن، پشت سر موندن
آخرین: عقب ترین، پشت ترین
آغر واژه
معادل ابجد 1201
تعداد حروف 3
تلفظ 'āqar
نقش دستوری بن حال
ترکیب ( بن مضارعِ آغردن ) [[اوستایی]] [قدیمی]
مختصات ( غَ ) ( اِ. )
آواشناسی 'Aqar
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
... [مشاهده متن کامل]
منبع واژه نامه آزاد 2
منبع فرهنگ واژه های اوستا
واژه آخر دگرگون شده واژه اوستایی آغر هست
بهترین واژه جایگزین برای واژه که دگرگون شده عربی آخر واژه آغر است
آغر
معادل ابجد 1201
تعداد حروف 3
تلفظ 'aqar[r]
نقش دستوری اسم
ترکیب ( صفت ) [اوستایی: آغرّ] [قدیمی]
مختصات ( آ غَ رّ ) [ ع . ] ( ص . )
آواشناسی 'oqor
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
... [مشاهده متن کامل]
منبع فرهنگ واژه های اوستا
واژه آخر دگرگون شده واژه اوستایی آغر هست
بهترین واژه جایگزین برای واژه که دگرگون شده عربی آخر واژه آغر است
بخشید بار دوم فرستادم درستش این طور است. لطفا قدیمی رو دیشب فرستاد م حذف کنید و این انتشار بدهید چون این درست تر است.
واژه آغر
معادل ابجد 1201
تعداد حروف 3
تلفظ 'aqar[r]
نقش دستوری اسم
ترکیب ( صفت ) [اوستایی: آغرّ] [قدیمی]
مختصات ( آ غَ رّ ) [ ع . ] ( ص . )
آواشناسی 'oqor
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ واژه های اوستا
واژه آخر دگرگون شده واژه اوستایی آغر هست
بهترین واژه جایگزین برای واژه که دگرگون شده عربی آخر واژه آغر است.
واژه اغر
معادل ابجد 1201
تعداد حروف 3
تلفظ 'aqar[r]
نقش دستوری اسم
ترکیب ( صفت ) [اوستایی: اغرّ] [قدیمی]
... [مشاهده متن کامل]
مختصات ( اَ غَ رّ ) [ ع . ] ( ص . )
آواشناسی 'oqor
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ واژه های اوستا
آخَر: دیگر، دیگری، دگر، سپسی، سپسین
آخِر: پایان، ته، پسین، واپسین، سرانجام، فرجام، افدم، کران، مرز، سپری شده
Last
به کُردی جنوبی یا پَهلَوانی ( کرمانشاهی، ایلامی، کَلّهُری. . . ) =تاوتوّ
به معنی پایان و آخر عملی به معنی آخرین کارم
مقابل اول
در پارسی میانه اَفًدُم و پَسین می گفتند.
در پارسی میانه اَفًدُم می گفتند.
واژه ی عربی� آخر� از کلمه عبرانی Akhar ( اَخَر ) می آید و سپس در زبان های: آسوری: okhar ( او به بعد موکول کرد ) . اُگاریت: akhr ( بعدی ) . آکدی: ukhkhuru ( او عقب ماند ) . مصر باستان: HA ( پیش، ماقبل ) . چینی: 后 ( خاُ ) : پشت، بعد
ترکی: arka ( پشت ) ، آذربایجانی: geri ( پشت )
تشهب با هلک
ته . .
دردی=
کنایه از آخر و انتهای هر چیز. درد.
- دردی شب ؛ کنایه است از آخر شب. ( از آنندراج ) : چون وقت به دردی شب کشید و کیفیت شراب زور آورد فرورفتگی خواب با او هم آغوش شد. ( اکبرنامه ، از آنندراج ) .
هوالعلیم
آخِر : انتها ؛ پایان ؛ فرجام ؛ سرانجام ؛
آخِرین: آیندگان
آخَر : دیگر ؛ بعد ؛بعداً
آخَرین: دیگران
آخِر: سرانجام
آخَر: دیگر
یا اول الاولین و یا آخرالآخرین. . .
دوستان گرامی با توجه به معانی آخِر و آخَر، عبارت دعای جوشن کبیر را مورد توجه قرار دهند.
Last ( انتها ) - آخر āxar. در زبان اوستایی*اَغْرَaqra برابر با پایان - مرز - نهایت - کران - حد - انتها است. این واژه به روشنی نشان می دهد که آخر یک واژه ی پارسی است. علاوه براین واژه اوستایی ان اخرا ( ان=نا - بدون آخر=انتها ) **anakhra به معنای endless بی انتها است که در فرهنگ لغت اوستایی زپت ( ضبط ) شده است.
... [مشاهده متن کامل]
دیگر، دیگری ، بعد
اختتام، انتها، پایان، پسین، ته، خاتمه، سرانجام، عاقبت، فرجام، منتها، نهایت، واپسین
انتها
آخِر
اگر حرف خ فتحه داشته باشد به معنای دیگر است. مثال :سؤال آخَر یعنی سوال دیگر، پرسش دیگری.
اما اگر حرف خ کسره داشته باشد به معنای پایان است. مثال :سؤال آخِر یعنی سوال پایانی ، آخرین پرسش
سرانجام. اتمام. ابد.
بنظر من واژه ها و معانیشان نسبی و قراردادی هستند! و نباید مطلق گرایی کنیم! یعنی �آخَر� می تونه معنای سرانجام و پایان و عاقبت هم بدهد!
در پهلوی " افدم " ، افدمین بجای آخرین ، زمان افدم بجای آخر الزمان.
پایان
در زبان ترکی استانبولی می شود: سون - سن
ãxer ( = پایان ) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
آنتیا، آندیا، آندی ( سنسکریت: اَنتیا )
آنتیم، آنتیما ( سنسکریت: اَنتیما )
اوتام ( سنسکریت: اوتَّمَ )
پاچات ( سنسکریت: پاسچاتّیَ )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٣)