اختناق؛ بر همین مبنا به مفهوم خفقانی که باعث ایجاد تنگنا و تنش و ایجاد گرما در یک جریان می شود. شیر اختناق در صنعت در لوله ها باعث افزایش فشار و تولید گرما می شود. در صنعت تبرید و خودرو و دیگر صنایع در حال استفاده است.
... [مشاهده متن کامل]
اَخگر؛ کسی که آهن را گداخته می کند. آتش افروز. دمنده ی آتش. کسی که در آهنگری مسئول دمیدن آتش بر آهن است تا آهن سرخ و گداخته شود.
اصطلاح اوخ شدن و آخ گفتن به مفهوم داغ شدن و سوختن.
گداختن؛ نتیجه ی گداخته شدن فلز باعث سرخ شدن فلز و نورانی شدن تحت عنوان اختر و ستاره.
اَختر؛ به مفهوم ستاره سرخ نورانی. ستاره ای که گداخته است و از خود نور می دهد.
اختراع؛ منشعب از مفهوم اختر. بر همین مبنا به مفهوم تنویر و روشن شدن و حل شدن یک مسئله ی حل نشده.
آخال؛ سرزمینی که آتش در حال سوختن دارد، یک اسب پارسی و پرقدرت هم تحت عنوان آخال تیکه در فرهنگ و تمدن ایرانی ها وجود دارد.
اَخته؛ سوخته شده. داغ شده. نسل سوخته. منقطع النسل.
آخته؛ آخته شده و گداخته شده. گداخته کردن چیزی برای آمیخته شدن با چیزی.
آخ؛ فریادی که از روی سوختن گفته می شود.
البته اصطلاح تفته شدن به مفهوم با گرما آب چیزی گرفته شدن و خشک شدن می باشد. مثل اصطلاح تُف کردن که عمل آب دهان را بیرون انداختن.
راسته و زنجیره ی کلمات مرتبط در این خصوص عبارتند از ؛
اَخ، آخ، اَختر، اَخگر، گداختن، اختناق، اختراع، آخال. اخته، اختلاف، اختیار ( یاری گرفتن و خیر دیدن از گرما )