اختناق

/~extenAq/

    choke
    gag
    strangulation

مترادف ها

asphyxia (اسم)
خفگی، خفقان، خفه، اختناق، خناق، خناک

suffocation (اسم)
خفگی، خفقان، خفه، اختناق، خفه سازی

strangulation (اسم)
اختناق، فشردگی، خفه سازی

choke (اسم)
اختناق، انسداد، ساسات، دریچه

پیشنهاد کاربران

اختناق؛ ریشه و بن واژه و مصدر این کلمه سه حرف ( خ ن ق ) می باشد.
حرف ق در این مصدر در قانون قلب ها قابل تبدیل به حرف ک می باشد مثل موسیقی و موزیک یا آفریقا و آفریکا یا قطع و کات و فراوان از این دست کلمات
...
[مشاهده متن کامل]

به لحاظ قانون و قواعد ایجاد کلمات، کلمه ی اختناق با کلمه ی خنک رابطه ی ریشه ای دارد بر همین مبنا اختناق به معنی خنک سازی دارای معنا و مفهوم می باشد.
به مفهوم خفقانی که باعث ایجاد تنگنا و تنش و ایجاد گرما در یک طرف جریان و ایجاد خنکی و سرما در طرف دیگر جریان می شود.
شیر اختناق در صنعت در لوله ها باعث افزایش فشار و تولید گرما در یک طرف و در طرف دیگر با افت فشار باعث خنک شدن و گرماگیری می شود. در صنعت تبرید و خودرو و دیگر صنایع در حال استفاده است.
اَخگر؛ کسی که آهن را گداخته می کند. آتش افروز. دمنده ی آتش. کسی که در آهنگری مسئول دمیدن آتش بر آهن است تا آهن سرخ و گداخته شود.
اصطلاح اوخ شدن و آخ گفتن به مفهوم داغ شدن و سوختن.
گداختن؛ نتیجه ی گداخته شدن فلز باعث سرخ شدن فلز و نورانی شدن تحت عنوان اختر و ستاره.
اَختر؛ به مفهوم ستاره سرخ نورانی. ستاره ای که گداخته است و از خود نور می دهد.
اختراع؛ منشعب از مفهوم اختر. بر همین مبنا به مفهوم تنویر و روشن شدن و حل شدن یک مسئله ی حل نشده.
آخال؛ سرزمینی که آتش در حال سوختن دارد، یک اسب پارسی و پرقدرت هم تحت عنوان آخال تیکه در فرهنگ و تمدن ایرانی ها وجود دارد.
اَخته؛ سوخته شده. داغ شده. نسل سوخته. منقطع النسل البته کلمه ی اَخته در گویش تات های خراسان شمالی با ریخت هَخته و هَختِن به معنی کشیدن احتمالا با کلمه ی اخته به معنی کشیده شدن بیضه ها مرتبط باشد.
آخته؛ آخته شده و گداخته شده. گداخته کردن چیزی برای آمیخته شدن با چیزی.
آخ؛ فریادی که از روی سوختن گفته می شود.
البته اصطلاح تفته شدن به مفهوم با گرما آب چیزی گرفته شدن و خشک شدن می باشد. مثل اصطلاح تُف کردن که عمل آب دهان را بیرون انداختن.
راسته و زنجیره ی کلمات مرتبط در این خصوص عبارتند از ؛
اَخ، آخ، اَختر، اَخگر، گداختن، اختناق، اختراع، آخال. اخته، اختلاف، اختیار ( یاری گرفتن و خیر دیدن از گرما )

سختگیری
خفه دَمی