اختلاف

/~extelAf/

    conflict
    difference
    disagreement
    discord
    discrepancy
    dissimilarity
    dissonance
    diversity
    jar
    misunderstanding
    polarity
    variance
    dispute
    diversity of opinions

فارسی به انگلیسی

اختلاف ارتفاع دو سطح
drop

اختلاف پیدا کردن
jar

اختلاف دید
parallax

اختلاف طبقاتی
class distinctions

اختلاف عقیده
dissension, dissidence, divergence, division

اختلاف عقیده داشتن با
dissent

اختلاف منظر
parallax

اختلاف نظر
difference, disagreement, friction, gulf

اختلاف نظر داشتن
differ

اختلاف و تناقض در ارکان دعوی
variance

مترادف ها

friction (اسم)
سایش، حساسیت، اصطکاک، مالش، اختلاف

quarrel (اسم)
پرخاش، پیکار، نزاع، ستیز، مجادله، ستیزه، بهی، خصومت، دعوا، دعوی، مرافعه، گله، اختلاف

cross (اسم)
حد وسط، خاج، صلیب، چلیپا، اختلاف، نا درستی

discord (اسم)
نزاع، نا سازگاری، دعوا، اختلاف، عدم هماهنگی، عدم توافق، نفاق، دوءیت

division (اسم)
تقسیم، قسمت، لشکر، دسته بندی، بخش، تفرقه، اختلاف

variation (اسم)
تغییر، دگرگونی، اختلاف، ناپایداری، بی ثباتی، تغییر پذیری

disagreement (اسم)
مخالفت، نا سازگاری، مغایرت، اختلاف، عدم توافق، عدم موافقت، عدم قبول

difference (اسم)
تمیز، تفاضل، فرق، اختلاف، تفاوت، مابه التفاوت

schism (اسم)
جدایی، تفرقه، اختلاف، انفصال، شقاق، ایجاد جدایی، اختلاف و تفرقه در کلیسا

schismatism (اسم)
جدایی، تفرقه، اختلاف، انفصال، شقاق، ایجاد جدایی، اختلاف و تفرقه در کلیسا

scissoring (اسم)
برش، تفرقه، اختلاف، پراکندگی

variance (اسم)
نا سازگاری، مغایرت، اختلاف، واریانس

disparity (اسم)
ناجوری، اختلاف، عدم توافق، بی شباهتی

discrepancy (اسم)
اختلاف، تفاوت، عدم توافق

dissension (اسم)
اختلاف، عدم توافق، نفاق، اختلاف عقیده، شقاق

versatility (اسم)
تردستی، اختلاف، تنوع، روانی، تطبیق پذیری، همه کاره بودن

inequality (اسم)
فرق، اختلاف، نا برابری، عدم تساوی، ناهمواری

mean square deviation (اسم)
اختلاف، میزان انحراف متداول

پیشنهاد کاربران

اختلاف. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) نقیض اتفاق. عدم موافقت. ناسازگاری. ناسازواری. با یکدیگر خلاف کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) . نزاع. منازعه. تنازع. تجاذب. مجاذبه. تشاجر. مشاجره. شقاق : اختلاف میان ایشان. . . هرچه ظاهرتر بود. ( کلیله و دمنه ) . اندیشیدم که اگر ازپس چندین اختلاف رای متابعت این طایفه گیرم. . . . همچنان نادان باشم که آن درد. . . . ( کلیله و دمنه ) . اختلاف دشمنان پیروزی دیگر است. کس را در اختلاف مذاهب و تنازع مناصب مجال نماند. ( ترجمه تاریخ یمینی ) . || خلیفه و جانشین کسی گردیدن. || ( اصطلاح طب ) شکم رفتن کسی. شکم روش. اسهال دوری. اسهال کبدی. سَحْج. || در کمین کسی بودن تا در غیبت شوی پیش زن شدن. || مخالفت. منازعت : الزیاط؛ المنازعة و اختلاف الاصوات. ( منتهی الارب ) . || تفاوت. برفرودی. || عدم موافقت در رأی و عقیده. || عدم توافق در حرکات. || نزدیک کسی آمد و شد کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) . آمد و شد داشتن با کسی. تردّد : سنگ چون تگرگ ریزان در بازارها و محلها روان شد و اختلاف مردمان در محلات و اسواق متعذر شد. ( جهانگشای جوینی ) .
...
[مشاهده متن کامل]

منبع. لغت نامه دهخدا

وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوانِکُمْ إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْعالِمینَ22
اختلاف:تنوع
لسان:کیفیت تکلّم و نحوه صدا ولحن
( نه به معنی لغت به مفهوم امروزی؛ چون فقط زبان ( لغت ) عربی توسط الله الخالق خلق شده=قرآن عربی مبین ) .
...
[مشاهده متن کامل]

لون:رنگ وصنف وقد و. . . وصفات ظاهری

نگره های فارسی🇮🇷 نوین و گیرای برابر واژه🇸🇦 :
∆ کژسو ( کژ سو ) ⟡ اندیشه های کژسو
∆ ورپاد ⟡ اندیشه ورپاد در سخنرانی نمایان شد
∆ خودزن ⟡ گفتار خودزن او همگان را شگفت زده کرد
∆ کژساز ⟡ اندیشه کژساز در نوشته هویدا شد
...
[مشاهده متن کامل]

∆ واگرا ⟡ پندارهای واگرای دو گروه
∆ ناساز ⟡ گفتارش ناساز است
∆ ناسازه ⟡ سخن ناسازه از دانشور شنیده شد
∆ پادش ⟡ پادش میان گفته های آنها آشکار است
∆ ناسو ⟡ پوشاک کهنه ناسو با پوشاک نوین است
∆ واپس ⟡ این دو روش واپس یکدیگرند
∆ ناجور ⟡ پندارهای ناجور آنها را از هم دور کرد
∆ دگرا ⟡ دیدگاه های دگرا در گروه پدیدار شد
∆ ناگون ⟡ رنگ های ناگون را کنار هم چیدیم
∆ دگرسو ⟡ راه های دگرسو به مقصد نمی رسند
∆ ناسان ⟡ گفتارهای ناسان آنها جالب بود
∆ واگون ⟡ راه های واگون به هم نمی رسند
∆ کژسان ⟡ آوای کژسان ساز او گوشخراش بود
∆ پادسو ⟡ جریان های پادسو را مشاهده کردیم
∆ ورسو ( ور سو ) ⟡ این دو مسیر ورسو هستند
∆ ناسنگ ⟡ وزن های ناسنگ را اندازه گرفتیم
∆ ورگون ( ور گون ) ⟡ رنگ های ورگون را شناختیم
∆ ناگرد ⟡ چرخش های ناگرد را بررسی کردیم
∆ دگرش ⟡ دگرش اندیشه های آن دو چشمگیر بود
∆ ناسانی ⟡ ناسانی رفتار آن دو برایم جالب بود
∆ واجوری ⟡ واجوری رنگ های کار آشکار است
∆ پادمان ⟡ پادمان میان این دو اندیشه هویداست
∆ ناسویش ⟡ ناسویش میان این دو راه نمایان است
∆ پادستار ⟡ پادستار بودن دو نیرو نمایان است
∆ واگونی ⟡ واگونی میان گفته هایشان پدیدار شد
∆ پرته ⟡ اندیشه های او پرته است
∆ پادگو ⟡ سخنانش پادگو است
∆ دوگانه ⟡ دیدش دوگانه است
∆ کژگویی ⟡ کژگویی می کند
∆ دوپهلو ⟡ دوپهلویی در بیانش
∆ خودشکن ⟡ گزاره خودشکن در نوشتار پدیدار گشت
∆ واپسگرا ⟡ گزاره واپسگرا در نوشتار هویدا بود
∆ درهمک ⟡ گزاره درهمک در گفتار آشکار شد
∆ گژگون ⟡ گفتار گژگون از او برآمد
∆ کژمان ⟡ اندیشه کژمان در سخنرانی پدیدار گشت
∆ پیچار ⟡ گفتار پیچار از او شنیده شد
∆ ناسار ⟡ گزاره ناسار در گفتمان پدیدار گشت
∆ پیچند ⟡ پندار پیچند در نوشته نمایان شد
∆ درگره ⟡ اندیشه درگره در سخنرانی هویدا شد
∆ ورپیچ ⟡ اندیشه ورپیچ در سخنرانی نمودار گشت

یه #پند عمیق و #درس_زندگی بدم
به #جوانان خام در مسیر #ازدواج !
#معیار انتخاب #دوست
#اشتراک در #علاقه هاست
امّا
معیار انتخاب #همسر
اشتراک در #نفرت هاست !
بهش خوب فکر کنید !!
...
[مشاهده متن کامل]

#دوست_داشتن_بدی_ها
#یک_عمر_زندگی #اختلاف #تضاد
#زندگی_مشترک #شریک_زندگی
#علاقه_مشترک #نفرت_مشترک

فرق
درگیری، ناسازگاری، کشمکش؛
درگیری خانوادگی= اختلاف خانوادگی،
درگیری یا کشمکش دارایی= اختلاف مالی
کوشیدن به چم حرکت میباشد چراکه کوش و روش که یکی از کوشیدن و دیگری از روشیدن آمده یعنی حرکت مثال آن در کوشش = سعی و تلاش آمده که استعاره از حرکت است و دیگری فروشیدن و خروشیدن است که هر دو بمعنای حرکت و انتقال دادن می باشد از اینرو وقتی چیزی را میفروشیم یعنی منتقل کردیم و در خروشیدن یعنی آنرا روشیدیم و حرکت دادیم / در زبان مازندرانی همچنان به تکان دادن و حرکت دادن رِک و روش گفته میشود که رِک از رِکیدن آمده و در زبان فارسی اثری از آن نمانده اما روش ( roosh ) در فروشیدن / خروشیدن و . . . مانده پس
...
[مشاهده متن کامل]

کوش = حرکت / جنبش / تلاش
رِک = جابجایی ( امروزه به رِخ دادن یعنی دست به کاری زدن که باعث اتفاقی شود و حرکتی اتفاق افتد= دستکاری )
کوچ / روش ( roosh ) = انتقال ( سروش که از سروییدن آمده از شاخه های دیگر آن است = صدای جاری شده ) / حرکت
حرام = هِرِشت ( باز هم اثر روش و رِشت را میبینیم یعنی حرکت کرده و رشد یافته که با راست و درست هم ریشه میباشد و در افراشتن = اف راشتن میبینیم شاخه های دیگری از هم بوجود آمدند ) ( هرشت یادگار زبان پهلوی در مازندران میباشد یعنی حرام و حیف مال کردن )
فرست / فرستادن / گسیل = ارسال ( بن مضارع فرستادن ) در ارسال ( فِرِست ) اطلاعات دچار . . .
انتقال = روش ( roosh ) یا راش ( حرکت و انتقال که در زبان لاتین هم به حرکت راش گفته میشود و از راست و رست و ریس آمده و در افراشته هم بدان پرداخته شده که چرا راش میشود حرکت کرده ) مثال: یکی از روش های موثر در تشخیص و درمان بیماری انتقال ( راش ) بموقع بیمار به درمانگاه است. اون را به داخل انتقال ( راش ) نده.
اختلاف = گسل / شکاف

اختلاف به دو شیوه بکارگیری می شود:
۱ - نابرابری، ناهمسانی
۲ - تراز نابرابری، تراز ناهمسانی
پس اختلاف یا خود نابراری را نشان می دهد یا ترازش را.
اختلاف
گویش:ekhtelaf
پارسی یا عربی:عربی
برابر پارسی:نابرابری، ناهمسانی، تراز نابرابری، تراز ناهمسانی
اختلاف ( مالی )
Discrepency
معنی اختلاف:بحث
معنی اختلاف بحث میشود
/گُسَست، شکاف، گوناگونی/
اختلاف میان کشورهای دارا و ندار در حال افزایش است.
شکاف ( یا گسست ) میان کشورهای دارا و ندار رو به افزایش است.
باید از اختلاف طبقانی در جامعه کاسته گردد.
باید از شکاف دهکها در هازمان ( جامعه ) کاسته گردد.
...
[مشاهده متن کامل]

از نشانه های خداوند اختلاف رنگها و زبانها درمیان انسانهاست.
از نشانه های خداوند گوناگونی رنگها و زبانها در میان مردمانست.

یکی از چم های اختلاف آمدوشد یا رفت وآمد است.
نمونه: اختلاف الیل و النهار: آمدوشد روز و شب، رفت وآمد روز و شب.
( این چم کمابیش کمکاربرد است )
بوس به همگی.
دوستان ریز باشید در اینکه واژه پیشنهادی باید با همه جملاتی که درش واژه اختلاف هست رو پوشش بده. بهترین واژه برای اختلاف دوردیس می باشد به چم دیس ( حالت ) دور وارونه شباهت یا همدیس
دیس همان گونه های مشابه است و در تندیس = شبیه تن / سردیس = شبیه سر و . . . دیده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

اختلاف = دوردیس
تشابه / شباهت=همدیس
مخالف = نادیس
خلاف گویا ایرانیست چون خلف عربی می باشد و خلف به چم جانشین و برحق است اما خلاف عکسشه.
تخلف = بددیس

معنی اختلاف
رفت و آمد
آیازش یا آیُوزش پارسی از آیوزشن پهلوی می آید.
دوگانگی. [ دُن َ / ن ِ ] ( حامص مرکب ، اِ مرکب ) تغایر. مغایرت. اختلاف. دوگونگی. مقابل یگانگی. مقابل وحدت :
بر سبوی دوگانگی زن سنگ
تا ز خمی برآیدت ده رنگ.
اوحدی.
و رجوع به دوگانه شود.
یک معنی آن می شود منها. مثلا در مورد انحراف معیار گفته شده : برابر است با جذر میانگین مربعات اختلاف داده ها با میانگینشان.
در مجمع البیان فرموده : اختلاف بین دو چیز به این معنا است که هر یک به طرفی مخالف طرف دیگری برود، مثلا یکی در جهت نور حرکت کند و دیگری در جهت ظلمت و ظاهرا این کلمه از ماده ( الخلف ) گرفته شده که به معنای پشت سر است ، و اختلاف بین دو چیز در اصل به این معنا بوده که یکی از آن دو، پشت آن دیگری قرار گیرد.
...
[مشاهده متن کامل]

و آنگاه استعمالش را توسعه داده اند به حدی که در مغایرتی که بین دو چیز باشد استعمال کرده اند، در نتیجه هم بر حسب اصل لغت می گویند ( اختلفه ) یعنی فلان چیز را پشت سر خود قرار داد، و هم بر حسب توسعه مذکور می گویند: ( اختلف الناس فی کذا - مردم در این باره اختلاف کردند ) که این عبارت ، ضد عبارت : ( اتفق الناس فی کذا - مردم در این امر اتفاق کردند ) می باشد. و اما تعبیر ( اختلف الناس الیه ) معنایش این است که مردم پیرامون فلانی آمد و شد و تردد کردند، جمعی وارد بر او شدند و جمعی از نزد او خارج گشتند، که در این تعبیر هم معنای اصلی کلمه محفوظ است ، زیرا آن عده که وارد می شوند آن عده ای را که خارج اند پشت سر قرار می دهند. ( ترجمه تفسیر المیزان )

درگیری
بر هم ( در برابر باهم )
زن و شوهر برهمند
برادرها بر همند
تفاوت
در اضداد بودن هم فاصله مکانی وزمانی
جداگانگی
در کنار دیگر برابرهای یاد شده در بالا، همچنین �جداگانگی� ( نیز به آرش�تفاوت� )
عدم موافقت، با یکدیگر خلاف کردن، تنازع، شقاق.
دگرآوایی
پادآوایی/ پادآوایش
نا همداستانی
دشمنی
دوگانگی و چندگانگی
با مال من اختلاف دارد It differs from mine اختلاف منظر to have diversity of opinions
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
آنیات ãnyãt ( سنسکریت: اَنیاتَ )
ویژید ( سنسکریت: ویچّهِدَ )
آیوزیش ( پهلوی: اَیوزیشْن )
ویروپ ( سنسکریت: ویروپَ )
تاراش ( سنسکریت: تارَتَمیَ )
ویپَریت ( سنسکریت: ویپَریتَ )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٢)