اختر

/~axtar/

    star
    feminine proper name

فارسی به انگلیسی

اختر تپنده
pulsar

اختر سایه
umbra

اختر گردان
planet

مترادف ها

star (اسم)
ستاره، نشان ستاره، اختر، کوکب، نجم، خط سفید پیشانی اسب

پیشنهاد کاربران

واژه اختر
معادل ابجد 1201
تعداد حروف 4
تلفظ 'axtar
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: axtar]
مختصات ( ~. شُ ) ( اِ. ص . )
آواشناسی 'axtar
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ فارسی به پهلوی
واژگان مترادف و متضاد

اختر
اختر ( پارسی ) - گوی آسمانی گردنده به دور خورشید ( همان سیاره عربی ) است.
ستاره ( پارسی ) - گوی آسمانی ( مانند خورشید ) در دیگر سامانه ها ( منظومه ها ) و کهکشانها است.
اختر : ستاره، نجم، شهاب ، کوکب .
اخگر - > اختر - > استر یا استگر - > استار یا ستاره ایرانی
در باره با ستاره = است تاره => تار شده ( کم نور و اینکه فقط در شب دیده می شود نگر مردم بوده
چون مردم فهمیدند ستاره ها بر خلاق پندار پیشین همیشه در اسمان هستند اما فقط در شب دیده می شوند و چون نسبت به خورشید که در روز نور بسیاری داشت و دیده می شد انها دیده نمی شدند بدان ستاره یا تار و کم نور شده می گفتند. )
...
[مشاهده متن کامل]

که در واژه های استر = استاپ و بی فروغ شده
استار = تار های بی فروغ و کم نور شده ( واژه است ( ast ) در اریایی به چم شدن و در لاتین به چم استاپ خوردن است و گاها در اشتاین ( دژ و قلعه ) و استان اریایی ریشه های انرا میبینیم )
در واژه خاکستر = خاک استر = خاک شده = تبدیل به خاکی شده که تقریبا مشکیست و نور ندارد ( طوسی ) اما امروزه با پودر شده هر چیزی خاکستر میگویند

همریشه با اخگر
اختر کاملا فارسی
اصل اخدار می باشد و اخ همان ات و اتش است و دار هم به معنی مالک و دارنده
اختر یعنی دارنده آتش ، نورانی.
واژه ی ( اختر ) گویش عربیِ ( استار ، ستار یا همان ستاره )
اختر: درفش
”سر اندر سپهرْ اخترِ کاویان،
چو ماه درخشنده، اندر میان. “
دکتر کزازی در مورد این واژه می نویسد: <<شاید از="" آن="" روی="" که="" درفش="" کاویان،="" به="" پاسِِ="" گوهر="" هایی="" بسیار="" که="" در="" آن="" در="" نشانده="" بوده="" اند="" و="" می="" درخشیده="" است="" "اختر"="" نامیده="" شده="" است.="">>
...
[مشاهده متن کامل]

نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۹۳.
در جای دیگر می نویسد : ( ( اختر در پهلوی با همین ریخت به کار می رفته است . می انگارم که اختر ریختی است کوتاه شده از اپاختر در پهلوی . به معنی ستاره جنبان و سیاره . ) )
( ( سر مایه بد اختر شاه را
در بسته بد جان بدخواه را ) )
همان ص 257 .

ستاره ( Star ) ، گوی پرنور و بسیار داغی از ’پلاسما‘ است که انسجام خود را توسط نیروی گرانش حفظ می کند. ستاره ها مداوماً در حال تغییر هستند. نزدیکترین ستاره به کره زمین، ’ستاره خورشید‘ است. فاصلة کره زمین از ستاره خورشید ’150 میلیون کیلومتر‘ می باشد.

بپرس