to come to an end
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
انجام، اتمام، خاتمه، پایان، انعقاد، استنتاج، نتیجه، فرجام، ختم، اختتام، سرانجام، ختام، فروداشت، عاقبت
پیشنهاد کاربران
اختتام. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) بپایان بردن. آخر کردن ِ کاری. فرجامیدن. ختم کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( مؤید الفضلاء ) . مقابل افتتاح. || ( اِ ) پایان. ختم. آخر کار. ( مؤید الفضلاء ) .
منبع. لغت نامه دهخدا
منبع. لغت نامه دهخدا
این واژه از ریشه عربی ( خ - ت - م ) است و به معنای پایان دادن ، ختم کردن میباشد.
تضادف ها : آغاز ، شروع ، افتتاح .
تضادف ها : آغاز ، شروع ، افتتاح .
اختتام از ریشه ی ختم است پس بنابراین به معنی پایان، انتها، سرانجام، عاقبت و فرجام میشود.
تمام - انتها - فرجام
اختتام یعنی آخر ، انتها ، پایان