poop
اخبار
/~axbAr/
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
تاکید، مدعی، اعلامیه، اعلان، اگهی، اثبات، ادعا، بیانیه، اظهارنامه، تایید ادعا، اخبار
خبر، اوازه، اخبار
خبر، اطلاع، اخبار، سوابق، اطلاعات، مفروضات، سراغ، معلومات، اگاهگان، پرسشگاه، استخبار
پیشنهاد کاربران
اخبار. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ خَبَر. آگاهی ها. اطلاعات :
تو گوئی که اخبار ایشان همی
فرستد بدو آفتاب اسگذار.
عنصری.
اگر این اخبار بمخالفان رسد. . . چه حشمت ماند. ( تاریخ بیهقی ) . اخبار رسید که داود از سرخس با لشکر قوی قصد گوزگانان کرد تا از کران راه اندخود بکران جیحون آید. ( تاریخ بیهقی ) . منتظریم جواب این نامه را. . . تا بتازه گشتن اخبار سلامتی خان. . . لباس شادی پوشیم. ( تاریخ بیهقی ) . قضات و صاحب بریدانی که اخبار اِنها می کنند، اختیارکرده حضرت ما باشند. ( تاریخ بیهقی ) . و آن این است که یاد کرده می آید ضایع گردانیدن فرصت و تصدیق اخباری که محتمل صدق و کذب باشد. ( کلیله و دمنه ) . گفت : صاحب بریدی که اخبار درست و راست اِنها کند. . . . ( کلیله و دمنه ) . || داستانها. روایات. افسانه ها. حدیث ها. وقایع و تواریخ و حوادث کتبی : در اخبار رؤسا خواندم که اشناس و اورا افشین خواندندی. . . ببغداد رسید. ( تاریخ بیهقی ) . و اخبار گذشتگان را بخواند. ( تاریخ بیهقی ) . و او را پیوسته بخواندندی تا حدیث کردی و اخبار خواندی. ( تاریخ بیهقی ) . من حکایت خوانده ام در اخبار خلفا که روزگار معتصم بوده است. ( تاریخ بیهقی ) . اخبار ابومسلم صاحب دعوت عباسیان و طاهر ذوالیمینین و نصر احمد سامانی بسیار خوانده اند. ( تاریخ بیهقی ) . اخبار گذشته را دو قسم گویند که آنرا سه نشناسند: یا از کسی بباید شنید و یا از کتابی بباید خواند. ( تاریخ بیهقی ) . خداوندان ما از این دو [ اسکندر و اردشیر ] از قرار اخبارو آثار بگذشته اند. ( تاریخ بیهقی ) . تواند بود که او اخبار معتضد امیرالمؤمنین را مطالعت کرده باشد. ( تاریخ بیهقی ) .
... [مشاهده متن کامل]
خبر شنیده ام از رستم و ز تو دیدم
عیان و هرگزکی بود چون عیان اخبار.
مسعودسعد.
روایت کرد ابوالقاسم بن غسّان گردآورنده اخبار آل برمک. ( تاریخ برامکه ) . || احادیث نبوی. رجوع به خبر و حدیث شود. اقوال منقوله از حضرات معصومین ( ع مص ) : نبشتن دانست و تفسیر قرآن و تعبیر و اخبار پیغامبر ( ص ) . ( تاریخ بیهقی ) . جدّه ای بود مرا. . . تفسیر قرآن و تعبیر اخبار. . . بسیار یاد داشت. ( تاریخ بیهقی ) .
این قول رسولست و در اخبار نوشتست
تا محشر از آن روز نویسنده اخبار.
ناصرخسرو.
و آن را بآیات و اخبار و ابیات و اشعار مؤکد گردانیده شود. ( کلیله و دمنه ) . بر معرفت تفسیر و تأویل و قیاس و دلیل و ناسخ و منسوخ وصحیح و مطعون اخبار و آثار واقف. ( ترجمه تاریخ یمینی ) . || علم اخبارالانبیاء؛ ذکره المولی ابوالخیر من فروع التواریخ و قال قد اعتنی بها العلماء و افردوها فی التدوین. منها قصص الانبیاء علیهم السلام لابن الجوزی و غیره - انتهی. و قد عرفت ان الافراد بالتدوین لایوجب کونه علماً برأسه. ( کشف الظنون ) . || آنچه مورد نقل و گفتگو باشد. || مژده ها. خبرهای خوش.
منبع. لغت نامه دهخدا
تو گوئی که اخبار ایشان همی
فرستد بدو آفتاب اسگذار.
عنصری.
اگر این اخبار بمخالفان رسد. . . چه حشمت ماند. ( تاریخ بیهقی ) . اخبار رسید که داود از سرخس با لشکر قوی قصد گوزگانان کرد تا از کران راه اندخود بکران جیحون آید. ( تاریخ بیهقی ) . منتظریم جواب این نامه را. . . تا بتازه گشتن اخبار سلامتی خان. . . لباس شادی پوشیم. ( تاریخ بیهقی ) . قضات و صاحب بریدانی که اخبار اِنها می کنند، اختیارکرده حضرت ما باشند. ( تاریخ بیهقی ) . و آن این است که یاد کرده می آید ضایع گردانیدن فرصت و تصدیق اخباری که محتمل صدق و کذب باشد. ( کلیله و دمنه ) . گفت : صاحب بریدی که اخبار درست و راست اِنها کند. . . . ( کلیله و دمنه ) . || داستانها. روایات. افسانه ها. حدیث ها. وقایع و تواریخ و حوادث کتبی : در اخبار رؤسا خواندم که اشناس و اورا افشین خواندندی. . . ببغداد رسید. ( تاریخ بیهقی ) . و اخبار گذشتگان را بخواند. ( تاریخ بیهقی ) . و او را پیوسته بخواندندی تا حدیث کردی و اخبار خواندی. ( تاریخ بیهقی ) . من حکایت خوانده ام در اخبار خلفا که روزگار معتصم بوده است. ( تاریخ بیهقی ) . اخبار ابومسلم صاحب دعوت عباسیان و طاهر ذوالیمینین و نصر احمد سامانی بسیار خوانده اند. ( تاریخ بیهقی ) . اخبار گذشته را دو قسم گویند که آنرا سه نشناسند: یا از کسی بباید شنید و یا از کتابی بباید خواند. ( تاریخ بیهقی ) . خداوندان ما از این دو [ اسکندر و اردشیر ] از قرار اخبارو آثار بگذشته اند. ( تاریخ بیهقی ) . تواند بود که او اخبار معتضد امیرالمؤمنین را مطالعت کرده باشد. ( تاریخ بیهقی ) .
... [مشاهده متن کامل]
خبر شنیده ام از رستم و ز تو دیدم
عیان و هرگزکی بود چون عیان اخبار.
مسعودسعد.
روایت کرد ابوالقاسم بن غسّان گردآورنده اخبار آل برمک. ( تاریخ برامکه ) . || احادیث نبوی. رجوع به خبر و حدیث شود. اقوال منقوله از حضرات معصومین ( ع مص ) : نبشتن دانست و تفسیر قرآن و تعبیر و اخبار پیغامبر ( ص ) . ( تاریخ بیهقی ) . جدّه ای بود مرا. . . تفسیر قرآن و تعبیر اخبار. . . بسیار یاد داشت. ( تاریخ بیهقی ) .
این قول رسولست و در اخبار نوشتست
تا محشر از آن روز نویسنده اخبار.
ناصرخسرو.
و آن را بآیات و اخبار و ابیات و اشعار مؤکد گردانیده شود. ( کلیله و دمنه ) . بر معرفت تفسیر و تأویل و قیاس و دلیل و ناسخ و منسوخ وصحیح و مطعون اخبار و آثار واقف. ( ترجمه تاریخ یمینی ) . || علم اخبارالانبیاء؛ ذکره المولی ابوالخیر من فروع التواریخ و قال قد اعتنی بها العلماء و افردوها فی التدوین. منها قصص الانبیاء علیهم السلام لابن الجوزی و غیره - انتهی. و قد عرفت ان الافراد بالتدوین لایوجب کونه علماً برأسه. ( کشف الظنون ) . || آنچه مورد نقل و گفتگو باشد. || مژده ها. خبرهای خوش.
منبع. لغت نامه دهخدا
مصدری برای صدور فعل خبر وخبرها. خبرخود جمع اخبار نیز هست. به این معنی که این مصدر جمع و مفردش یکیست
سلیم
اخبار: گزارش ها
اخبار: گزارش ها
"پاره هایی گرفته از گزارش ها "ابونصر فارابی ( بابایار ) .
"الفصول المنتزعه من الاخبار " فارابی ابونصر؛ بابایار.
"الفصول المنتزعه من الاخبار " فارابی ابونصر؛ بابایار.
پیشنهاد های من :
پیامان ، نودادان ، رویدادان ، آگاهستان ، آگاهان
پیامان ، نودادان ، رویدادان ، آگاهستان ، آگاهان
واژه اخبار
معادل ابجد 804
تعداد حروف 5
تلفظ 'axbār
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمعِ خبر]
مختصات ( اَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی 'axbAr
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
واژگان مترادف و متضاد
معادل ابجد 804
تعداد حروف 5
تلفظ 'axbār
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمعِ خبر]
مختصات ( اَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی 'axbAr
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
واژگان مترادف و متضاد
آگاه داری
اَخبار:جمع خبر
اِخبار: خبر دادن، آگاه کردن.
این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد. اخبار به فتح اول، جمع خبر است. ولی اخبار به کسر اول، مصدر و به معنای "خبر دادن" یا "آگاه کردن" است. اخبار در "زنگ اِخبار" را معمولاً به فتح اول تلفظ می کنند، اما صحیح به کسر اول است.
... [مشاهده متن کامل]
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۱۷. )
اِخبار: خبر دادن، آگاه کردن.
این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد. اخبار به فتح اول، جمع خبر است. ولی اخبار به کسر اول، مصدر و به معنای "خبر دادن" یا "آگاه کردن" است. اخبار در "زنگ اِخبار" را معمولاً به فتح اول تلفظ می کنند، اما صحیح به کسر اول است.
... [مشاهده متن کامل]
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۱۷. )
واژه ی " اخبار" در اینجا برای برنامه تلویزونی ( separgiسپرگی ) و رادیویی مدنظر است واین واژه ها یعنی تازه ها، آگاهی ها، رسیده ها، رویدادها، پیام، پیامها
مناسب نیست.
من واژه ی
واژگوش از دوبخش واژه ( بیان واژه ها ) گوش ( شنیده شدن ) تشکیل شده است.
Vaj - goosh
مناسب نیست.
من واژه ی
واژگوش از دوبخش واژه ( بیان واژه ها ) گوش ( شنیده شدن ) تشکیل شده است.
در فهرست واژگان پهلوی لغت *avr�h ئور - ئبر - هبر که هیچگونه ریشه سامی ندارد به معنای خبر پیغام news message است که لغت شناسان گمان میکنند شکل اصلی آن ava - r�sa به معنای �آنچه که از راه میرسد� باشد. بدینسان روشن میشود که واژگان عربی اخبار و مخبر و اختبار و استخبار و خبیر و مخابره و مخابرات جعلی هستند.
... [مشاهده متن کامل]
*پیرس : Pahlavi - Pazand Glossary by Martin Haug
این واژه عربی و اوپ ( = جمع ) خبر است و پارسی آن اینهاست:
فَواکان ( فَواک از اوستایی: فْرَواک= خبر + «ان» )
سَروپان ( سَروپ از پهلوی: سْروو sruv = خبر+ «ان» )
نُویژاس novižãs ( نویژ از کردی: نووِچه= خبر + پسوند اوپ سنسکریت «اس» )
... [مشاهده متن کامل]
سوژان ها ( سوژان از سنسکریت: سوچانَ= خبر + «ها» )
نیویدان ( نیوید= خبر؛ سنسکریت+ «ان» )
فَواکان ( فَواک از اوستایی: فْرَواک= خبر + «ان» )
سَروپان ( سَروپ از پهلوی: سْروو sruv = خبر+ «ان» )
نُویژاس novižãs ( نویژ از کردی: نووِچه= خبر + پسوند اوپ سنسکریت «اس» )
... [مشاهده متن کامل]
سوژان ها ( سوژان از سنسکریت: سوچانَ= خبر + «ها» )
نیویدان ( نیوید= خبر؛ سنسکریت+ «ان» )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)