ابله ( فارسی است، اَ، بِلِه، اَاَبِله بله . . . تند تند گویان است. ) :احمق.
ویر
معنی: ابله، الاغ، بی شعور، بیهوش، خر، دنگل، دیوانه وش، رعنا، زودباور، ساده لوح، کم خرد، کم عقل، کندفهم، کودن، گاوریش، گول، نادان، ناقص عقل، نفهم
برابر پارسی: بیخرد، تهی مغز، ساده مرد، کودن، نادان
معنی انگلیسی:
... [مشاهده متن کامل]
silly, foolish, fool, blockhead, crazy, cuckoo, brainless, charlie, cockeyed, dimwit, dumbbell, fathead, nut, sappy, slap - happy, bonehead, muggins, case, chump, dim, dumb, knucklehead, gormless, cretinous, asinine, brute, cloddish, daft, dopey, dopy, imbecile, dunderhead, insane, empty - headed, lunatic, goofy, gullible, harebrained, idiot, infatuated, insensate, mad, muddle - headed, nitwit, numskull, oafish, peasant, senseless, simple, simpleton, softheaded, witless, woodenheaded, [n. ] fool
دند
کانا، هرگ،
چل - خل
Stupid هم میشه
واژه احمق
معادل ابجد 149
تعداد حروف 4
تلفظ 'ahmaq
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [عربی]
مختصات ( اَ مَ ) [ ع . ]
آواشناسی 'ahmaq
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژگان مترادف و متضاد
نادان
chump
کله خر. [ ک َل ْ ل َ / ل ِ خ َ ] ( ص مرکب ) در تداول عامه ، احمق . ابله . ( فرهنگ فارسی معین ) . سخت نادان و مستبد به رأی خویش . احمق و جاهل و لجوج . سخت نادان و احمق ستیهنده . آنکه در عقاید غلط خود پا
... [مشاهده متن کامل] فشارد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . آدم جاهل و یک دنده و مستبد به رأی . کسی که نمی توان روی حرفش حرف زد. ( فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ) .
اسکل
half - wit
سیاره ظهر ه
ست ریش. [ س ُ ] ( ص مرکب ) احمق. ( غیاث اللغات ) . کنایه از احمق و بی عقل. ( آنندراج ) :
سخت درمانده امیر سست ریش
چون نه پس بیند نه پیش از احمقیش.
مولوی.
که چه میگوید عجب این سست ریش
یا کسی داده است بنگ بیهشیش.
مولوی.
احمق آن است که حقیقت کار ها را نداند و چون با آن سخن بگویی به فهم نرسد.
تنک مغز. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ م َ ] ( ص مرکب ) سبک مغز. ( آنندراج ) . رجوع به تنک و دیگر ترکیبهای آن شود.
تنک خرد. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ خ ِ رَ ] ( ص مرکب ) سفیه. ( مجمل اللغه ) ( ادیب نطنزی ) . سبک عقل. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . رجوع به تنک و دیگر ترکیبهای آن و ماده ٔ بعد شود.
ارعن ( مرد ابله )
نادان
نفهم
ابله
معنی به کردی
که ر، گه وجه
idiot
گول
گولو گولو
خداوند فرموده که من روزی احمق ها رو هم میدم تا بقیه فکر نکنن با کلاه گذاشتن سر همدیگه دنبال روز ی باشن
حالا نمیدونم واقعا معنی احمق چیه
یا مصادیقی از این واژه تو ذهنم نمیاد
Sily , پرنده ی جنگلی گاگول
سفیه
گول
در پهلوی " مورک " به معنای کودن و بی خرد.
خای صَفَح
نا به خرد
کوتاه فکر
نفهم
کم فهم
کودن
گاگول
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٥)