احساس کردن


    feel
    sense
    take
    to feel

مترادف ها

sense (فعل)
دریافتن، احساس کردن، دیدن، فهمیدن، پی بردن، حس کردن

appreciate (فعل)
قدردانی کردن، درک کردن، تقدیر کردن، احساس کردن، بربهای چیزی افزودن، قدر چیزی را دانستن

feel (فعل)
احساس کردن، حس کردن، لمس کردن، محسوس شدن

sensate (فعل)
احساس کردن، با احساسات درک کردن

پیشنهاد کاربران

have/get the feeling ( that )
در پارسی میانه �سُهیسًتَن � می گفتند. که در پارسی امروزی سهیدن می شود.

بپرس