احساس

/~ehsAs/

    emotion
    feel
    feeling
    heart
    pathy _
    perception
    sensation
    sense
    sentiment

فارسی به انگلیسی

احساس افروزی
sensationalism

احساس انگیز
emotional, emotive, moving

احساس باور
sensationalist

احساس باورانه
sensationalist

احساس باوری
sensationalism, sensualism

احساس بلند شدن از زمین و به پرواز درامدن
levitation

احساس بلند شدن از زمین و به تعلیق درامدن
levitation

احساس بیهودگی و پوچی
ennui

احساس تحقیر و دلزدگی کردن
despise

احساس تنفر شدید
animosity

احساس تنهایی
loneliness

احساس ثانوی
aftertaste

احساس خراشیدگی
pricking

احساس خشم و تنفر
gorge

احساس خوب و بد
mixed feelings

احساس درد دائم
gnawing

احساس درونی
presage

احساس زبری
pricking, prickle

احساس زبری داشتن
prickle

احساس زدائی
desensitization

مترادف ها

sense (اسم)
معنی، جهت، احساس، هوش، مفهوم، مفاد، مضمون، حس، شعور، حس تشخیص، حواس پنجگانه

impression (اسم)
تاثیر، اثر، گمان، خیال، احساس، عقیده، ادراک، چاپ، خاطر، خاطره، نشان گذاری، جای مهر

sentiment (اسم)
تمایل، عاطفه، نیت، احساس، ضعف ناشی از احساسات

apperception (اسم)
درک، احساس

perception (اسم)
اگاهی، درک، احساس، ادراک، دریافت، مشاهده، مشاهده قوه ادراک

feeling (اسم)
احساس، حس

sensation (اسم)
تاثیر، ظاهر، احساس، شور، حس

gusto (اسم)
لذت، درک، احساس، طعم، مزه، ذوق

percipience (اسم)
درک، احساس، دریافت، بینش و ادراک، حس تشخیص

sensing (اسم)
احساس

پیشنهاد کاربران

دریافت، گیرایی، بازتاب گیری؛ انگیزش
پندار
به زبان سنگسری
دِرک Derek
فِهم femeh
نو کو دِرک هاکرده no ko Derek hakerdeh
بگیرهbegireh
بِفِمه beforehand
ز احساس درون چه داری فرمان
ز دو گانگی در هر حالت در هر زمان
ز تنفر و مهر نیست در یک پیمان
...
[مشاهده متن کامل]

ز بخشش و بخل هر دو احساس نه در یک چشمه جوشان
ز هر دو بعد احساس هستیم غرق و غلطان
گر با احساس مهر درائیم با مهر شویم هم خوان
یک احساس با لبخند و گرمی سلام شویم راحت جان
ز تنفر و خشم گر درائیم اول به خود خنجر شود یار نگران
ز احساس شجاعت و ترس ثمره نه یکسان
شجاعت رو به جلو کار آید در جریان
ز ترس در خود پنهان ثمره نه خوشایند در پایان
ز هر احساس در انسان نه سهل آید در جریان
ز کودکی تا خود سازی احساس در انسان نمایان
ز انسان فرزانه ز بدی دیگران آید خوبی این است احساس فروزان
پارسی انسان ز درون چشمه جوشان در انتخاب احساس در فرمان
ز مثبت و منفی احساس با انتخاب خود چون رود روان
🌷🌷🪻💐🌹🥀🍇🍁🌸

احساس=حس کردن=سُهِش=سهیدن
حساسیت=سُهندگی
حساسیت برانگیز=سُهنده
حساس:نیک دریابنده؛زود رنج؛دل نازک؛زود کنش
برانگیختن احساسات=سُهانیدن
احساس:سُهِش، مهربانی، مهر، شور، دریابش
احساس: واکنشی است که در مواجه با رفتار ها و رویدادها از خود بروز و نشان می دهیم
بچه ها حس همون کوچیک شده سهش هست هس یا هش اومدن دستکاری کردن واژه سهش رو و با ح نوشتن که عربی بشه ه رو برداشتن ح گذاشتن جاش همون هش یا هس بنویسین پارسیشه هر دوتاش و درسته امیدوارم که هس ها همه اتون همیشه خوش باشه پر شور و با هس باشین
واژه احساس
معادل ابجد 130
تعداد حروف 5
تلفظ 'ehsās
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( اِ ) [ ع . ] ( مص م . )
آواشناسی 'ehsAs
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
Settlement
به فرآیندی اشاره دارد که در آن کاربر سفارشات محدود را در یک DEX مبتنی بر دفترچه سفارش اجرا می کند.
احساس نتیجه گیرنده هایی مثل لمس کردن دیدن ویا تصور کردن است که اگر خوب و خوش باشد ما حس خوب میگیریم و اگر بد باشد ما حس بد میگیریم
احساس: سهش
حس: پولاب ، سترسا
حس: پولاب، سَتَرسا، پولاب کنش دریافت را در بدن آدمی و جانوران بدستاویز پنج پولاب همچون:بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی، بساوایی و همچنین گفته میشود که پولاب ششمی نیز هست که بدان پولاب هنباز نامند که کارش انبار کردن و نگاهداری سُهِش ( احساس ) پولاب ها هست.
...
[مشاهده متن کامل]

سهش ( احساس ) :اروند ( تجربه ) پولاب هست
پولاب های پنجگانه که از گدار چشم، گوش، بینی، دهان و پوست. دست زدن به؛ بو؛ و مزه هنگامی که ما چیزی را از گدار یکی از پولاب های خود می آروینیم ( تجربه ) ، مغز ما بیدرنگ آغاز به کار می کند تا یک نگارک ( تصویر ) هوشی یا بازنمایی از آنچه رخ می دهد بیفرد ( آفریدن ) . این فرآیند "دریافت" نامیده می شود ( از لاتین percipi به آرِش "اندر گرفتن" ) . دریافت به گونه ی خودکار و بی اندیشش روی می هد. برای نمونه، هنگامیکه می بینید که خودرویی به تندی سرگرم رانده شدن در خیابان است و مغز شما نگارکی ( تصویری ) هوشی از آن خودرو می فرکاند ( ایجاد می کند ) ، شما آن خودرو را را دریافت می کنید. دریافت شیوه ی پیدایش یادواره ها و دریافت جهان پیرامون ما هست.

پارسی آن بجز سهش، مارش ( maresh ) هم می شود.
درزبان کردی
حس=هه ست=Hast
علاقه
دیدن دریافت کردن
دریافت چیزی با قوای دریافتی مثل دیدن شنیدن بو کردن لمس کردن چشیدن
در پارسی میانه �سُهیشًن� می گفتند که رسشه سهش است.
سُهِشان
نازک اندیشی، وبه اوکه بااحساس است. می توان نازک اندیش گفت.
درک کردن ، فهمیدن، دریافتن
لطفا گیر ندید😐
واژه ایرانی هس که عرب آنرا حس مینویسد دارای دو ریشه و دو معنا است:

1 - واژه هس از ریشه پیشاهندواروپایی ayǝs - به معنای جستجو seek به دست آمده که با واژه آذری ایستک ( آرزو شده ) و واژه اوستایی اش iš و واژه سنسکریت iSa इष و واژه روسی искать و واژه انگلیسی ask ( پرسیدن ) همریشه است. ممکن است که اش ریشه واژه عشق باشد زیرا در هندی کهن ī̆ṣma - نام دیگر خدای عشق Kāmadeva=god of love ( کام دیو ) بوده است. از همین ریشه لغت عربی حس به دست آمده مانند: یَا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَأَخِیهِ �قرآن مجید� اى پسرانم بروید و از یوسف و برادرش جستجو ( پرسش ) کنید.
...
[مشاهده متن کامل]


2 - واژه هس از ریشه عیلامی - دراویدی *hi - iš ( هی - ای=علم پسوند اش=دادن ) به معنای شناخت به دست آمده که با واژگان ایرانی ایور ( ای=علم ور=بزرگ ) به معنای یقین و اسم ( اس ام=شیم در پهلویک ) به معنای شناسه دار همریشه است. از همین ریشه لغت *hassa در عربی و لغت *ass در اوگاریت ( سوریه کهن ) به معنای حس کردن to feel به دست آمده است. ای *ey - یک واژه کهن از زبان دراویدی به معنای دانستن فهمیدنto know how to, understand است. عرب از ریشه فرضی حس س واژگان جعلی احساس محسوس احساسات حساس حساسیت را به دست آورده است.

این واژه از حس می آید جمع حس ها ( احساس )

پارسی سره ی احساس : سهش و سترسا اومده .
مثال : من احساس ترا درک میکنم .
پارسی سره اش میشه : من سهش ترا درمی یابم.
درک و فهم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس