to obtain, to attain, to hold, to retain
فارسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
احسن خیلی لغت معنی خوب ووازه
مشخص شدن / معلوم شدن
محقق ساختن
احراز : حصول علم به چیز ی ، به چیزی علم پیدا کردن
کسب
اثبات، پی بردن
آشکار کردن
گواهی
احراز:
به دست آوردن علم و شناخت پیدا کردن به امر یا موضوع یا مطلبی.
احراز:
پی بردن و کشف کردن حقیقت امری مجهول.
احراز:
معلوم گردانیدن و اثبات واقع امری.
به دست آوردن علم و شناخت پیدا کردن به امر یا موضوع یا مطلبی.
احراز:
پی بردن و کشف کردن حقیقت امری مجهول.
احراز:
معلوم گردانیدن و اثبات واقع امری.
معلوم گرداندن
پی بردن، کشف کردن، بدست آوردن
اِحراز - جمع حِرز -
فراهم کردن، جمع کردن، بدست آوردن، دستیابی -
اثبات، ثابت کردن، پایوَر، پایستن -
پی بردن، فهمیدن، تشخیص دادن، شناختن ( شناسایی ) -
تعیین کردن، برگزیدن، پذیرش، تأیید، تصدیق
فراهم کردن، جمع کردن، بدست آوردن، دستیابی -
اثبات، ثابت کردن، پایوَر، پایستن -
پی بردن، فهمیدن، تشخیص دادن، شناختن ( شناسایی ) -
تعیین کردن، برگزیدن، پذیرش، تأیید، تصدیق
اثبات
مثالها:
احراز هویت؛ اثبات هویت
احراز صلاحیت: اثبات صلاحیت
احراز تخلیه ملک ( در دعاوی حقوقی ) : اثبات تخلیه ملک
مثالها:
احراز هویت؛ اثبات هویت
احراز صلاحیت: اثبات صلاحیت
احراز تخلیه ملک ( در دعاوی حقوقی ) : اثبات تخلیه ملک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)