اجمال. [ اِ ] ( ع مص ) اجمال شحم ؛ گداختن پیه را. بگداختن چربش. ( منتهی الارب ) . || اجمال در طلب ؛ آهستگی کردن در طلب و افراط نکردن. ( منتهی الارب ) . || اجمال شی ٔ؛ گرد آوردن آن بعد از پراکندگی. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر ) . || اجمال حساب ؛ جمله کردن آن. ( منتهی الارب ) . || اجمال کار؛ نیکو کردن صنیعة. نیکو کردن کار و بسیار کردن آن. ( منتهی الارب ) . || بسیارشتر شدن مرد. ( منتهی الارب ) . بسیارشتر شدن. ( تاج المصادر ) . || خوبی کردن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر ) . || اجمال بدو معنی است : 1 - معرفت و شناختن که امور چندی را محتمل و شامل شود. 2 - سخن بطرز مبهم ادا کردن. ( تعریفات ) . || ضد تفصیل.
... [مشاهده متن کامل]
اجمال. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ جمل. شتران نر : بر پشت افیال و اجمال به سرندیب برد. ( ترجمه تاریخ یمینی ) .
منبع. لغت نامه دهخدا
پیش نمایش
کوته گویی
به اختصار سخن گفتن
اجمال= در معنی حقیقی ایجاز ، اختصار ، تلخیص، خلاصه است و درمعنی مجازی ابهام است در حقوق بیشتر در معنی مجازی استعمال شده است استعمال مجازی مستلزم قرینه است ، لازم بذکر است ابهام از عوارض اجمال و ایجاز و اختصار و تلخیص و خلاصه گویی است و ابهام پوشیدگی است در اختصار پوشیدگی معنی معمول است
اجمال: خوبی کردن.
( ( وتا می توانی با دوست و دشمن راه احسان و اجماع می سپر که هم در دوستی بیفزاید و هم از دشمنی بکاهد. ) )
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۶۹. )
مبهم، متضاد تفصیل
در امور حقوقی اجمال به معنایه کوتاهی هست
بیان کوتاه و مبهم