اجتناب

/~ejtenAb/

    avoiding
    shunning
    evasion
    elusion

فارسی به انگلیسی

اجتناب پذیر
avoidable

اجتناب ناپذیر
inevitable, unavoidable, ineluctable, necessity, fatally

اجتناب ناپذیرانه
fatally

اجتناب ناپذیری
inevitability

اجتناب کردن
avoid, eschew, evade, refrain, shun, abstain

مترادف ها

shirk (اسم)
اجتناب، طفره روی، طفره زن، طفره رو

avoidance (اسم)
کناره گیری، اجتناب، احتراز، طفره، طفره روی

elusion (اسم)
گریز، اجتناب، طفره، طفره روی، اغفال

پیشنهاد کاربران

اجتناب = اَنایش / اَپرود
اجتناب ؛ جنب و جوش نداشتن ، نجنبییدن ، کاری نکردن ، فعالیت نداشتن ، خود را از جنب و جوش دور نگه داشتن
جنابت ، جنوب شدن یا جُنُب شدن ؛ به جنب و جوش افتادن هورمون های جنسی
جناب ؛ صفتی برای انسانهای پر جنب و جوش
...
[مشاهده متن کامل]

جنبیدن ؛ جنبش ، جنب و جوش داشتن
جنبه ، جَنَم ؛ جنبه داشتن ، جنبش داشتن ، جنبیدن ، جنبیدن ، جمبش.
اراده و انرژی که نهفته در جان انسان باشد برای جنبیدن و جنبش یا جمبش و حرکت و انجام کارهای سخت.
کلمه ی جنم و جنبه به لحاظ مصدر و بن واژه از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات در قانون قلب ها و منقلب شدن حروف به سمت حروف دیگر مرتبط با کلمه ی شنبه یا شمبه به معنی روز شروع جنبش و جمبش و انجام فعالیت های روزمره می باشد.
در کلمه ی شنبه و شمبه قانون قلب به میم مثل انبار و امبار در کلمات زیادی قابل مشاهده است.

مشمول ؛ شامل شدن و در برگرفتن
قطب شمال ؛ شمال یعنی شامل شدن و مشمول شدن و در برگرفتن، یعنی اون سمتی از کره ی زمین که مرکز و محور و هسته ی زمین شامل الکترون ها از حوزه ی مغناطیسی زمین می شود.
ورود الکترون به هسته، قطب شمال و جوشش و جنب و جوش الکترون از هسته به سمت حوزه مغناطیسی زمین قطب جنوب می شود.
جنوب ؛ معنا و مفهومی که در صندوقچه و ساختمان این کلیدواژه برای قطب جنوب کره ی زمین بر مبنای قانون و قواعد ایجاد کلمات وجود دارد به معنی جنبیدن و جوشیدن با اصطلاح جنب و جوش و خروج الکترون ها از قسمت هسته ی جنوبی به سمت حوزه مغناطیسی در فضای اطراف زمین به سمت قطب شمال و نهایتاً ورود الکترون ها به سمت داخل هسته در قطب شمال می باشد.

پرهیزش، پرهیخت
اجتناب: جنب به معنای پهلوی انسان است. وقتی انسان چیزی را بخواهد و دوست بدارد، با روی خود به سمت آن می رود، و اگر چیزی را دوست نداشته باشد، و بلکه از آن متنفر باشد پهلوی خود را به آن کرده و سپس از آن دور می شود. اجتناب از کلمه ترک رساتر است.
اِجتِناب
دوری گُریزی ، دوری جویی ، دوریداری ، دورداری،
دورِشی، دورتاری ، دورَندی
در پارسی میانه پَهًریچ کی گفتند که ریشه پرهیز است.
کلمه ( اجتناب ) باب افتعال از ماده ( ج _ ن _ ب ) است ، و کلمه ( جنب ) به معنای پهلوی آدمی است ، که بطور استعاره از آن فعل ساخته اند، به این مناسبت که وقتی انسان چیزی را بخواهد و دوست بدارد، با روی خود و با مقادیم بدن رو به آن می رود، و اگر چیزی را دوست نداشته باشد، و بلکه از آن متنفر باشد پهلوی خود را رو به آن کرده ، و سپس از آن دور می شود، پس در حقیقت اجتناب به معنای ترک است .
...
[مشاهده متن کامل]

راغب در مفردات می گوید کلمه : ( اجتناب ) از کلمه ( ترک ) بلیغ تر و رساتر است .
این بود گفتار راغب ، و رساتر بودنش جز بدین جهت نیست ، که بنای کلمه اجتناب بر استعاره است ، و از همین باب است کلمات 1_ جانب ( پهلو ) 2_ جنیبه ( اسب و شتر و گاوی که پهلو به پهلوی صاحبش راه می رود ) 3_ اجنبی ( بیگانه ) .

ای کاش یک بخشی هم برای همخانواده کلماتی که جست وجو میکنیم اضفافه کنید به برنامتون
مشاعی
جلوگیری
در کنار دیگر برابرهای یاد شده در بالا، همچنین در بسیاری باره ها �جلوگیری�؛ نمونه:
�غیر قابل اجتناب� که پارسی آن می شود: جلوگیری ناپذیر یا گریزناپذیر
کناره جستن از . . . . . . . . . . . . .
عمل نکردن
تقوا داشتن
دوری کردن
دوری کردن ، پرهیز کردن
برای مثال:اجتناب از گناهان، اجتناب از غیبت کردن
یعنی دوری کردن - پرهیز کردن
برای مثال:پرهیز از گناهان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)