اجتماعی

/~ejtemA~i/

    sociable
    social
    societal
    sociological
    gregarious

فارسی به انگلیسی

اجتماعی اقتصادی
socioeconomic, socioeconomic

اجتماعی کردن
socialize

مترادف ها

collective (صفت)
انبوه، بهم پیوسته، اجتماعی، جمعی، اشتراکی، مشاع

social (صفت)
معاشرتی، اجتماعی، جمعیت دوست، دسته جمعی، تفریحی، انسی، وابسته بجامعه، وابسته به اجتماع، گروه دوست

ecclesiastic (صفت)
مربوط به کلیسا، اجتماعی

public (صفت)
اشکار، اجتماعی، عمومی، همگانی، همگان، ملی

civic (صفت)
شهری، مدنی، اجتماعی

republican (صفت)
اجتماعی، جمهوری، گروهی، جمهوری خواه

social-minded (صفت)
اجتماعی، دارای عقیده سوسیالیستی، دارای افکار اجتماعی، در فکر جامعه

پیشنهاد کاربران

مردم زی
اِجتِماعی: ١. گروهی، مردمی؛ همگانی؛شهروندی ٢. خوش - برخورد، خوش - رفتار، خونگرم، گشادەرو، باادب ٣. مردم - بنیاد، مردمگرا، مردم - دوست؛ گروەزی، گروەگرا، گروەبنیاد ۴. همزیستگاهی
🇮🇷 واژه ی برنهاده: همبودین 🇮🇷
جمع محور، گروه محور، جمع مدار، جامعه نگر
گروه زیست
خوش مشرب. زودجوش. خونگرم
گشاده مشرب ( آدم اجتماعی و غیر منزوی )
اجتماعی به معنی
خوش رفتاری بامردم
خوش اخلاقی بامردم
( آداب معاشرت )
یا ساده تر می توانیم اجتماعی بودن یعنی رفتار صحیح بامردم
ورعایت کردن حقوق آنها۰

هازمانی
همگانی نادرست زیرا به مانای عمومی است
مردمی
همگانی
کۆمەڵایەتی ( سۆرانی )
همخو - همخوئی
- - - -
همبودین ( social )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس