constrained
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
اجباری، الزام اور
اجباری
اجباری، اضطراری
اجباری، الزام اور، الزامی
اجباری، از روی کره و اجبار
موثر، اجباری، قوی، شدید، قهری
اجباری
مهربان، اجباری، الزامی، اماده خدمت
پیشنهاد کاربران
زورکی، ناخواسته ( در برخی باره ها با اندک چشم پوشی )
به وقت اجبار
اردوگاه کار اجباری= اردوگاه کار زوری
زورشده
پرفشار
نمونه : اردوگاه کار اجباری = اردوگاه کار پرفشار
نمونه : اردوگاه کار اجباری = اردوگاه کار پرفشار
واداشته
در مقابل اختیاری، با اکراه، به دو سال خدمت وظیفه سربازی نیز گفته می شود.