ناخواست، ناگزیر، ناچار، زوری
اجبار، مجبور، جابر و . . . همگی از جبر سرچشمه می گیرند.
به نظر می آید واژه ‹جبر› خوانش دیگری از همان واژه جور /jōr/ است که به چم ستم می باشد.
گمان می کنم واژه جور /jōr/ به معنای ستم، که عربی دانسته می شود، واژه ای ایرانی و همان زور پارسی باشد. ( همین واژه نامه دهخدا یکی از معناهای واژه زور، را جور و جفا آورده است ) . در پارسی میانه واژهٔ زور /zūr/ به شکل zōr خوانده می شد. واج ‹ز› پارسی میانه در گویش ها و زبان های دیگر ایرانی گاه به ‹ژ› و ‹ج› می ترادیسد ( =تبدیل می شود ) . برای نمونه ‹روز› در برخی زبانها و گویش های ایرانی ‹روژ› یا ‹روج› گفته می شود. یا به جای ‹زیر› می گویند ‹جیر›. یا برای نمونه به ‹ژرف› در فارسی میانه می گفتند ‹زَفر›.
... [مشاهده متن کامل]
به همین دلیل گمان می کنم واژه جور /jōr/ ( و در نتیجه جبر ) واژه ای ایرانی است و عربی آن را از ما گرفته است.
زبان عربی واژه چندانی نداشت و ناچار از زبان های دیگر وام گرفته است به گونه ای که دست کم نود درصد عربی امروز ، ایرانی ، آرامی ، سریانی ، عبری و . . . است این واژه هم ریشه در واژه های بیگانه دارد و با گَبْرا
... [مشاهده متن کامل] یا گَوْرا ( به معنی مرد و پهلوان و بزرگ ) که گفته می شود آرامی است هم خانواده است ، البته این واژه ها در کردی و بلوچی هم بکار میروند و چه بسا ریشه ایرانی داشته باشند
وادارِش/وادارانِش
زورانِش/
به جبر و زور ، عملی که پشت آن زوره حکومت یا قانون یا خواص ویا عوام باشد ، بایسته کردن امری از امورات، باید ، میبایست و میباید
واژه اجبار تازی است و نیک است در جای آن واژگان پارسی:
ناچاری
بایستگی
زورکاری
ناگزیری
واداری
بی چارگی
. . .
به کار گرفته شود.
اجبار ( Compulaion ) [اصطلاح اعتیاد]رفتار فیزیکی و غیراداردی ( مانند اعتیاد ) که فرد مرتکب می شود و می تواند مضر باشد.
واژه ی اجبار ، مجبور عربی ست. و پارسی آن چنین هست:
[اَبایش] از ریشه ی ابایستن، بایستن ، باید
آیا کلمه اجبار به معنای واجب هم تلقی میشود مثلا حجاب اجباری که میگویند به معنی حجاب واجب است . شنیده ام و صحت و سیم آن با گوینده آن است و میخوام صحت آن را بدانم . با تشکر
coercion
زورانه
میتوان از have to or has toاستفاده کنیم و یا از کلمه nessesery
این واژه عربی است و پارسی آن آواسیک است که واژه ای سنسکریت می باشد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)