دیکشنری
مترجم
بپرس
اجابت کردن
consent
to grant
to respond to
دنبال کنید
مترادف ها
comply
(فعل)
موافقت کردن، براوردن، اجابت کردن، قانع کردن
پیشنهاد کاربران
اجابت می کنم:می پذیرم.
واساختن
از دارو بیرون آمدن
( بیهقی )
+ عکس و لینک