اتهام

/~ettehAm/

    count
    accusation
    allegation
    charge
    implication
    noise

فارسی به انگلیسی

اتهام ا میز
accusatory, accusing, incriminatory, accusatory

اتهام پذیر
indictable

اتهام متقابل
recrimination

اتهام متقابل وارد کردن
recriminate

اتهام ناپذیر
unimpeachable

اتهام وارد کردن
accuse

مترادف ها

accusation (اسم)
تهمت، اتهام

charge (اسم)
حمله، مسئولیت، اتهام، بار، تصدی، وزن، هزینه، عهده، خرج، مطالبه، مطالبه هزینه، عهده داری

indictment (اسم)
اتهام، اعلام جرم، تنظیم ادعا نامه

impeachment (اسم)
اتهام، اعلام جرم، احضار بدادگاه

denunciation (اسم)
اتهام، عیب جویی، شکایت، بد گویی، چغلی

delation (اسم)
تهمت، اتهام، چغلی، اسناد

پیشنهاد کاربران

بختم. انگ. بستن. از او می دانند.
اِتِّهام: اَنگ، انگزنی، انگ زدن، انگِ گناه / گناەکار زدن، چفته، چفته بستن
اتهام: نسبت دادن سخنی ناروا یا کرداری مجرمانه به کسی از روی بدگمانی.
از دید حقوقی: نسبت دادن سخنی یا کرداری به کسی برای محکوم کردن او در دادگاه.
( https://www. cnrtl. fr )
همتای پارسی این واژه ی عربی، واژه ی ایرَنگ irang است که پهلوی می باشد.
واژه اتهام
معادل ابجد 447
تعداد حروف 5
تلفظ 'ettehām
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( اِ تِّ ) [ ع . ]
آواشناسی 'ettehAm
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی معین
متهم
the charge of
The charge of murder was altered to the lesser charge of manslaughter.
در پارسی میانه �پِشیماری� می گفتند.
برچسب، انگ
واژه های برچسب و اَنگ، هر دو در بنیاد خودبه آرش �مُهر� ( زدن ) و �نشانه� ( گذاشتن ) بر چیزی است؛ گرچه، ناسرراست بجای واژه های از ریشه عربی �اتهام� و �تهمت� می توانند بکار روند.
نمونه:
...
[مشاهده متن کامل]

برایم تفاوتی نیز نمی کند که چگونه از این یا آن سو ارزیابی شوم: دوست، دشمن، هوادار یا با هر برچسب دیگری!
برگرفته از نوشتاری در پیوند زیر:
http://behzadbozorgmehr. blogspot. com/2011/08/blog - post_25. html

ویکی واژه
اَنْگ : ( ang ) در گویش گنابادی یعنی تهمت ، افتراء ، ادعای واهی کردن بر علیه کسی ، زمینه سازی کردن و دسیسه برای بد نام کردن کسی
ریشه شناسی:پهلوی
بسته بزه
برابر اتهام واژگان انگ و سپزگی میباشد
در پارسی " سپزگی " برابر نسک فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
بزه وری
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: گَهات ( سنسکریت: گهَت ) ، دانیپال، نانیپال ( هر دو واژه کردی است )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس