اتمام حجتultimatum, uitimatumاتمام حجت کردنto deliver an ultimatum to, to present with an ultimatum, to pronounce an ultimatum
end (اسم)حد، پا، اتمام، سر، عمد، خاتمه، منظور، مقصود، مراد، نوک، طره، راس، پایان، انتها، فرجام، ختم، سرانجام، ختام، عاقبت، آخر، غایت، انقضاءaccomplishment (اسم)انجام، اجرا، اتمام، کمال، هنرcompletion (اسم)انجام، اتمام، خاتمه، تکمیلconclusion (اسم)انجام، اتمام، خاتمه، پایان، انعقاد، استنتاج، نتیجه، فرجام، ختم، اختتام، سرانجام، ختام، فروداشت، عاقبتfinalization (اسم)اتمام، به پایان رساند، انجام رسانی
اتمام: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: فَریام faryām ( سغدی: فره یام frayām ) مایام māyām ( سغدی: māyāms ) .در پارسی " پساخت ، فرجامین .+ عکس و لینک