ناگهان، غفلتا، یک بارهای، اتفاقا، سرزده، بطور غافلگیر
by the way(قید)
ضمنا، اتفاقا
perhaps(قید)
شاید، اتفاقا، گویا، ممکن است، توان بود
perchance(قید)
شاید، اتفاقا، ممکن است، توان بود
hit-or-miss(قید)
اتفاقا، تصادفا، برحسب تصادف
پیشنهاد کاربران
از سر اتفاق
1 _ اتفاقا : برعکس : مثال ، نه" اتفاقا" من نظره دیگه ای دارم : نه "برعکس نظره شما" من نظره دیگه ای دارم 2 _ اتفاقا : به همین صورت : اره اتفاقا منم هم نظر با شما هستم : بله "به همین صورت من هم" نظرم کاملا مثل شماست ... [مشاهده متن کامل]
3 _ اتفاقا : کاملا یا دقیقا : ما اتفاقا شبیه هم فکر میکنیم : ما کاملا/دقیقا شبیه هم فکر میکنیم
as it happens
happen to be
احیاناً
این واژه عربی است و پارسی آن �همچنین� است.
از قضا
بناگاه. [ ب ِ ] ( ق مرکب ) بغتةً. ( آنندراج ) . بناگه. ناگهان. ناگاه. ( فرهنگ فارسی معین ) . بناگاهان : جام تجلیش که بناگاه میدهند می دان یقین که بر دل آگاه میدهند. اسیر لاهیجی ( از آنندراج ) . رجوع به ناگاه شود.
ناگهان
اتفاقی یک دفعه ناگهان
از سرِ بخت، از بختِ خوب یا از بخت بد ( بسته به زمینه ی سخن ) و نیز �الله بختکی� ( به شوند پرکاربرد بودن آن در زبان کوچه و بازار ) در کنار برابرهای خوب یاد شده در بالا که هر یک در زمینه ای دیگر کاربرد می یابند.