آتشخوار: [عامیانه، کنایه ] ظالم، حرام خوار.
آتش خوردن ، غم عشق خوردن
روی بسته پرستشی می کرد
آب می داد و آتشی می خورد
معنی بیت : دختر با حجاب و پوشیده روی، خدمت می کرد و در حالی که به مهمان آب می داد از طرفی از آتش عشق نیز می سوخت و غم می خورد.
... [مشاهده متن کامل]
آتش خوار: مجازا سخت ستمکار.
( ( ظلم را چون سگان و دیوانگار
نجس و آبریز و آتشخوار ) ) ( حدیقه ۳۹۶ )
( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی های سنایی، دکتر محمد شفیع صفاری )
روی بسته پرستشی می کرد
آب می داد و آتشی می خورد
معنی بیت : دختر با حجاب و پوشیده روی، خدمت می کرد و در حالی که به مهمان آب می داد از طرفی از آتش عشق نیز می سوخت و غم می خورد.
... [مشاهده متن کامل]
آتش خوار: مجازا سخت ستمکار.
( ( ظلم را چون سگان و دیوانگار
نجس و آبریز و آتشخوار ) ) ( حدیقه ۳۹۶ )
( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی های سنایی، دکتر محمد شفیع صفاری )
آتش مهار کن