dilate
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
دوره، بسط، کوشش، قطعه، اتساع، مدت، ارتجاع، خط ممتد
اتساع، انبساط
اتساع، اماس
پیشنهاد کاربران
پهنش:اتساع
گشادگی
باز شدن
انبساط
اتساع[اصطلاح ادبی ]:اتساع در علم بدیع به سخنی گویند که آن را بتوان به چند گونه معنی و تفسیر کرد. مانند:
لبان لعل تو با هر که در حدیث آمد / براستی که ز چشمش بیوفتد مرجان
براستی: به حقیقت یا سوگند به راستی
از چشم افتادن: فروریختن یا خوار شدن
مرجان: اشک خونین یا جان
لبان لعل تو با هر که در حدیث آمد / براستی که ز چشمش بیوفتد مرجان
براستی: به حقیقت یا سوگند به راستی
از چشم افتادن: فروریختن یا خوار شدن
مرجان: اشک خونین یا جان
افزایش یافتن یکی از معنا های قدیمی این واژه است
پیشروی