اتساع

/~ettesA~/

    dilation
    expansion
    dilatation

فارسی به انگلیسی

اتساع یافتن
dilate

مترادف ها

stretch (اسم)
دوره، بسط، کوشش، قطعه، اتساع، مدت، ارتجاع، خط ممتد

dilatation (اسم)
اتساع، انبساط

dilation (اسم)
اتساع، اماس

پیشنهاد کاربران

پهنش:اتساع
گشادگی
باز شدن
انبساط
اتساع[اصطلاح ادبی ]:اتساع در علم بدیع به سخنی گویند که آن را بتوان به چند گونه معنی و تفسیر کرد. مانند:
لبان لعل تو با هر که در حدیث آمد / براستی که ز چشمش بیوفتد مرجان
براستی: به حقیقت یا سوگند به راستی
از چشم افتادن: فروریختن یا خوار شدن
مرجان: اشک خونین یا جان

افزایش یافتن یکی از معنا های قدیمی این واژه است
پیشروی

بپرس