ابهام

/~ebhAm/

    indeterminacy
    ambiguity
    blurriness
    dimness
    gloom
    haze
    haziness
    obscurity
    opacity
    opaqueness
    vagueness
    mistiness
    thumb or great toe

فارسی به انگلیسی

ابهام عمدی
equivocation, obscurantism

مترادف ها

ambiguity (اسم)
ابهام، سخن مشکوک، گنگی معنی، نا معلومی

obscurity (اسم)
ابهام، گمنامی، تیرگی، تاری

equivocation (اسم)
ابهام، طفره، دروغ

haze (اسم)
ابهام، مه، بخار، مه کم، روشن نبودن مه

fog (اسم)
ابهام، تیرگی، مه، مه سفید

mist (اسم)
ابهام، مه، غبار، تاری چشم

amphibology (اسم)
ابهام، ایهام، سخن دوپهلو

moss (اسم)
ابهام، سیاه اب، خزه، پژه

punster (اسم)
جناس گو، تجنیس ساز، ابهام

پیشنهاد کاربران

چیزی نا معلوم است=مبهم
مثال: مرگ وی در حاله ای از ابهام قرار دارد
دوپهلویی، چندپهلویی
واژه ابهام
معادل ابجد 49
تعداد حروف 5
تلفظ 'ebhām
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( اِ ) [ ع . ]
آواشناسی 'ebhAm
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی معین
پرخیدگی= سربسته گویی
پوشیده گویی
موتاکی ( فرهنگ پهلوی )
کنگی گویی
شک داشتن، ابهام داشتن
پوشیدگی
عدم قطعیت
‏مِهال = ابهام
مِهالین = مبهم
مِهالیدن = مبهم کردن
وامِهالیدن = واضح کردن، توضیح دادن
وامِهالِش = توضیح
{مِهال: مِه ( میغ، ابر نزدیک زمین ) پسوند همانندساز �ال� ( همچون چنگ � چنگال، گود � گودال و . . . ) . در کل یعنی چیزی چون مه که با وجودش نمی توان معنا را به خوبی دید}
...
[مشاهده متن کامل]

#پیشنهاد_شخصی
‎#پارسی دوست

ابهام :لغت ابهام از بهمة گرفته شده است . بهمة به معنی سنگ سخت است، به مرد شجاع به جهت صلابتش بهمه گویند و هر چه از محسوسات و معقولات فهمش دشوار باشد مبهم گویند، چهار پایان را که صدایشان قابل فهم نیست بهایم گویند .
زندگی ازدواج ابهام است یعنی چی
نامشخص
گیجی. حالتی که انسان نمیدونع چی به چیه
فروبستگی، پیچیدگی، ناگویایی، دشواری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس