ابلق

/~ablaq/

    skewbald
    piebald
    pinto
    spotted
    parti-coloured
    parti - cofoured
    pied

مترادف ها

piebald (صفت)
دورنگ، ناجور، رنگارنگ، خلنگ، ابلق، پیسه

pied (صفت)
رنگارنگ، گوناگون، ابلق

particolored (صفت)
رنگارنگ، متلون، ابلق

particoloured (صفت)
رنگارنگ، متلون، ابلق

پیشنهاد کاربران

پیسه
ابلق: خَلَنگ، دورنگ، اَبلَک
عربی شده ی ابلک در پارسی ست! بگویید و بنویسید ابلک، نه ابلق
اوقات_ایام_عمر_دهر
اولَق. . . . تو روستاهای کرمان شنیدم اینجوری گفته میشه

بپرس