ابلق

/~ablaq/

    skewbald
    piebald
    pinto
    spotted
    parti-coloured
    parti - cofoured
    pied

مترادف ها

piebald (صفت)
دورنگ، ناجور، رنگارنگ، خلنگ، ابلق، پیسه

pied (صفت)
رنگارنگ، گوناگون، ابلق

particolored (صفت)
رنگارنگ، متلون، ابلق

particoloured (صفت)
رنگارنگ، متلون، ابلق

پیشنهاد کاربران

ادعاهای جعلی دربارهٔ واژهٔ �ابلق� است و توضیح روشن ریشه شناسی آن با استناد به منابع معتبر. بیایید مرحله به مرحله و با دقت به این موضوع بپردازیم.
- - -
۱. معنای اصلی �ابلق� در فارسی
...
[مشاهده متن کامل]

ابلق / ابلک در فارسی به چیزی گفته می شود که دو رنگ دارد، معمولاً سیاه و سفید، مثل اسب ابلق.
این واژه در فارسی کهن وجود داشته و سپس وارد زبان عربی شده است، نه برعکس.
منابع معتبر:
فرهنگ عمید: ابلق = دارای دو رنگ.
فرهنگ دهخدا: ابلق اسبی است که دو رنگ داشته باشد.
فرهنگ پاشنگ: ریشهٔ فارسی و معنای �دو رنگ� را تأیید می کند.
- - -
۲. ادعای عربی بودن و تناقض تلفظ ها
برخی می گویند: �ابلق عربی است و ریشه ثابت ندارد�. این ادعا اشتباه است.
واقعیت:
1. واژه در فارسی پیش از ورود به عربی موجود بوده است.
2. تغییر تلفظ در زبان ها طبیعی است؛ ورود واژه به عربی باعث شد تلفظی مانند بلق یا ابْلَق هم در منابع عربی ثبت شود، ولی معنا ثابت مانده است.
3. هیچ رابطه ای با واژه �احمق� یا وزن آن ندارد. وزن صرفی یا قافیه ای مشابه نمی تواند بر ریشهٔ معنایی تأثیر بگذارد.
منابع معتبر:
معین، فرهنگ فارسی: ابلق = اسب دو رنگ؛ وارد عربی شده است.
برهان قاطع: همان مفهوم دو رنگ را تأیید می کند و تغییر تلفظ در زبان عربی توضیح داده شده است.
- - -
۳. ارتباط با اخگر / پرتو افکندن ( brāz در اوستا )
برخی نویسندگان ریشهٔ ابلق را با اوستایی brāz ( �پرتو افکندن� ) مرتبط می کنند.
تحلیل دقیق نشان می دهد این ارتباط استعاری است و بر جنبهٔ نمادین رنگ های روشن و تاریک مبتنی است.
بنابراین معنای اصلی همچنان �دو رنگ� است و ارتباط با آتش یا پرتو افکندن بعدی و مفهومی است، نه ریشهٔ واجی.
منابع معتبر:
معین، برهان قاطع: بررسی معنای استعاری ابلق و ارتباط آن با روشنایی و پرتو.
فرهنگ های تاریخی فارسی: ریشهٔ اصلی = ابلک ( فارسی ) ؛ وارد عربی شده؛ بعداً استعاره و توسعه معنایی پیدا کرده است.
- - -
۴. جمع بندی علمی
موضوع واقعیت مستند نقد ادعای جعلی
ریشه فارسی کهن: ابلک ادعا: عربی و بدون ریشه → غلط
معنای اصلی دو رنگ، معمولاً سیاه و سفید ادعا: �تلفظ متغیر یعنی بی ریشه� → غلط، تغییر تلفظ طبیعی است
ورود به عربی از فارسی به عربی ادعا: عربی → غلط
ارتباط با اخگر / brāz استعاری، بعدی ادعا: ریشه اصلی → غلط
- - -
✅ نتیجه:
واژهٔ ابلق ریشهٔ فارسی دارد، معنای اصلی آن �دو رنگ� است، ورودش به عربی باعث تغییر اندک تلفظ شده، و هرگونه ارتباط با واژه های دیگر ( مثل �احمق� یا واژه های عربی ) از نظر واجی و معنایی نادرست است.
- - -

یک کلمه باید ریشه داشته باشه یعنی همینجوری که نمیگن فارس با عربی، این کلمه خوب توضیح نداده شده و گنگ هست خیلی از مثالها معنی روشن نیست ابلق چرخ؟ بدی عربی اینه ریشه ثابت نداره یجا ابلق هشت یجا بلقا وقتی
...
[مشاهده متن کامل]
نگاه میکنی هر دوتا کاملا تفاوت تلفظ دارند عجیبه که چجوری میشه یه چیزی کامل تلفظش تغیر کنه ولی باز همون معنی رو بده. ابلق بر وزن احمق

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

ابلقابلقابلقابلق
پیسه
ابلق: خَلَنگ، دورنگ، اَبلَک
عربی شده ی ابلک در پارسی ست! بگویید و بنویسید ابلک، نه ابلق
اوقات_ایام_عمر_دهر
اولَق. . . . تو روستاهای کرمان شنیدم اینجوری گفته میشه