ابداع گرartificer, author, ingeniousابداع گریimaginationابداع کردنconstruct, contrive, devise, innovate, invent, father, thinkابداع کردن در فکر خودdesignابداع کنندهcreator, father
authorship (اسم)اغاز، نویسندگی، تالیف و تصنیف، ابداع، ابتکار، احدای، ایجاد، اصلinnovation (اسم)تغییر، ابداع، بدعت، نو اوری، چیز تازهintroduction (اسم)ابداع، احدای، فاتحه، دیباچه، مقدمه، معرفی، معارفه، معرفی رسمی، اشناسازی، معمول سازیnovation (اسم)ابداع، ابتکار، نوسازی
ابداع = بَژوج بژوج = اختراع، انکشاف جدیدآغاز. آغازگر. آغازگری. آغازگرش. آغازگرشی. آغازین. آغازا. آغازش. آغازند. آغازنده. آغازندگی. آغازورز. آغاز ورزی. آغازورزنده. آغازورزندگی. ( ان. تن. ها ) . آغازشتن.سلیمابداع: آفرینش، پدیده تازه، پدیدهای نو.سلیمابداع: آفرینشچیزی را بخشیدنمخالف اختراعاز نو آفریدن و یا ساختن نادرسته، انکار پیشتر ساخته شده و دوباره بهسازی شده! در صورتیکه یعنی چیزی را ساختن یا آفریدن!ره اورد. . .از نو آفریدناز نو افریدنفکر و ایده نو خلاقیت و ابتکار به خرج دادن دوستان گلم اگه موافقین لطفا تصدیق کنین😉😍😘👏💓💋👄😗😗😏😜از نو آفریدننوآفرینیاز ن. پدید آوردننو افرینشمشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)+ عکس و لینک