buy, purchase
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
خرید، خریداری، ابتیاع
خرید، خریداری، ابتیاع، در امد سالیانه زمین
پیشنهاد کاربران
تعهد به پرداخت مبلغ فاکتور پیش خرید یا قسطی
خریداری. . . . درامد. . .
[ابتیاع]:
《مصدر رایج》 : تهیه کردن ، مهیّا ساختن، خریدن ، کسب کردن، به دست آوردن ،
《تجارت/بازرگانی/business starting up》فرایندِ : پیدا کردن، انتخاب، سفارش محصول و نهایتاً پرداختِ هزینه و دریافت کالا توسط خریدار یا دریافت کننده خدمات ( چه فیزیکی/مادی، چه روحانی/معنوی ، بهداشتی/درمانی و . . . )
... [مشاهده متن کامل]
☆نکته: فرایند فوق الذّکر ، از معیارهای سنجش اصلی در میزان موفقیت یک ارائه دهنده خدمات
《مصدر رایج》 : تهیه کردن ، مهیّا ساختن، خریدن ، کسب کردن، به دست آوردن ،
《تجارت/بازرگانی/business starting up》فرایندِ : پیدا کردن، انتخاب، سفارش محصول و نهایتاً پرداختِ هزینه و دریافت کالا توسط خریدار یا دریافت کننده خدمات ( چه فیزیکی/مادی، چه روحانی/معنوی ، بهداشتی/درمانی و . . . )
... [مشاهده متن کامل]
☆نکته: فرایند فوق الذّکر ، از معیارهای سنجش اصلی در میزان موفقیت یک ارائه دهنده خدمات
مهیا کردن