بدعت =نوآوری
اختراع = نواور
بدیعی = پدید ( موجود / بدیده آمده ) / شگفت / شکفت / نوغنچ ( نو غنچ ه ) / نوگل / سرگل /
بدعت = نوشگفت / نوشِکُفت / غنچار ( غنچه آور = چیز جدید ساختن )
موجود = پدید
... [مشاهده متن کامل]
ناموجود = ناپدید
موجودیت = ؟؟؟؟
به نگر غنچ/نوغنچ / غنچار بهترین واژه برای خواندن و درجیدن در جمله های زبان ایرانیست.
این امر یک پدیده بدیع ( غنچ/نوغنچ = جدید ) بحساب می آید.
بدیهیست انجام اینکار بدعت ( غنچ ) گزاری= غنچار شمرده میشود.
بدعت نکن = غنچش/ غنچارش نکن
اختراع / مخترع = نوآفرین
ابداع = نوآوری
مبدا = سرآهنگ ( سر آهنگ = قصد ) = ابتدای قصد و تصمیم / سرلاک = سَر لاک ( جای و مکان ) = مکان مبدا
مقصد = ترآهنگ = ترا آهنگ ( مانند ترابری ) = قصد و منظوری را به جای دیگر بردن و رساندن / تَهلاک = ته لاک ( مانند لاک پشت ) = مکان پایانی
بدو / ابتدا = سر / آغاز / سراغاز
پیشتر ابتدا راسران میگفته اند که کم کم فراموش شده در برابر انتها که پایان میشود ،
خاستگاه ، آغاز، نخست،
واژه ابتدا
معادل ابجد 408
تعداد حروف 5
تلفظ 'ebtedā
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: ابتداء]
مختصات ( اِ. )
آواشناسی 'ebtedA
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
ابتدا: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
بارسا bārsā، نخست naxost، فلخ falax ( دری )
افتمیک aftamik ( سغدی )
فراتوم farātum ( پهلوی: fratum )
سرواد sarvād ( سنسکریت: sarvādi )
ابتدای یک چیز، آغازش را نشان می دهد و ابتدا می تواند نخست هم باشد
ابتدا
پارسی یا عربی:عربی
برابر پارسی:آغاز، نسخت
نخسته نا هم سوی پایانه
ابتدا و انتها
می خوام زبان انگلیسی را یاد بگیرم
اول
شروع
ابتدا
در وهله اول
بدواً
در آغاز
بدایت
شروع شد
اول وشروع کردن
بدو
این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
سَروادی sarvãdi ( سنسکریت. )
فَتوم fatum ( پهلوی: فْرَتوم fratum )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)