ابادان

/~AbAdAn/

    prosperous
    abadan

پیشنهاد کاربران

آبادان، روستایی در دهستان آبادان بخش دامن شهرستان ایرانشهر در استان سیستان و بلوچستان ایران است. این روستا، مرکز دهستان آبادان است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۲٬۷۶۳ نفر ( ۶۷۶ خانوار ) بوده است.
ابادان
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/آبادان_(ایرانشهر)
آبادان :عبادان
ضرب المثلی است به این مضمون:
لیس وراء عبّادان قریة
نظامی در هفت پیکر گوید :
بختم از دور گفت کای نادان
لیسَ قریه وراء عبّادان
و کمال اسمعیل گوید :
صدر عمار و مجد عبادان
...
[مشاهده متن کامل]

قریه من وراء عبادان
و همچنین منوچهری دامغانی گوید:
از فراز همت او نیست جای
نیست آنسوتر ز عبّادان دهی
توضیحات منوچهری دامغانی به قلم دبیر سیاقی

آبادان ( خود واژه اش ) ، از دو بخش آباد و ان درست شده است.
ان، پسوندی است که به زاب ( =صفت ) ها می چسبد و هنگامی که می چسبد، واژه های که نمایانگر جایی است را می سازد که ویژگی اش واژه پیشینش است.
پس در اینجا، آبادان=آباد ان است پس برابر جایی است که "آباد" است.
واژه آبادان
معادل ابجد 59
تعداد حروف 6
تلفظ 'ābādān
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [پهلوی: āpātān، مقابلِ ویران]
مختصات ( ص مر. )
آواشناسی 'AbAdAn
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
...
[مشاهده متن کامل]

منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

معمر
ریشهٔ ی واژه آبادان ازنام آبادان به واژه پهلوی اوپاتان می رسیم که به معنی �محلی برای پاسداری و نگهبانی از آب� رسید و بطلمیوس، پدر جغرافیای یونان، نام �آرپفانا� و �آپفادانا� را برای آبادان به کار می برد. واژهٔ �عَبّادان�، که در دوره های اخیر به آبادان استناد می شد، معرّب همان واژه است. مارکیانوس، جغرافی دان سدهٔ ۴ میلادی نیز آن را به صورت �آپفادانا� ( Apphadana ) آورده است.
...
[مشاهده متن کامل]

منبع.
دانشنامه ایران، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد اول، ص۲۶.

واژه آبادان صد در صد پارسی است. چون آباد اسم پسرانه اصیل ایرانی است. این واژه صد در صد پارسی است که از واژه گانی است که وارد زبان ترکی شداست.
ابادان معنی شهری کم اب
رود بهمن شیر از دو ایل بهمئی و شیرالی گرفته شده که بهمئی و شیرالی ایلی چادر نشین بوده و در اطراف این رود همیشه چادر میزدند و در تابستان به مناطق سردسیر میرفتن بهمئی و شیرالی هر دو برادر بود و در آن زمان
...
[مشاهده متن کامل]
طایفه ای شده بودن والان بهمئی ها در شهر رامهرمز بهبهان امیدیه باغملک و غرب کهگیلویه شهرستان لیکک و دهدشت و لنده و ایل شیرالی در رامهرمز و بخشیشون به شوش مهاجرت کردن و هستن ودر کنار بهمن شیر بودن که این رود شد بهمن شیر بهمنی ایله بهمئیه و شیر ایل شیرالیه البته بهمئی شیرالی و طیبی و یوسفی و خدری برادرن و بهمئی و شیرالی اطراف این رود بودن والان یکجا نشین شدن وبخشخیلی کمی از ایل بهمئی کوچ نشینن که اونا هم دارن یکجا نشین میشن

اصلاح کنید لطفا : نام شهری بی اب بدون اب و هوای مساعد بدون هیچ گونه امکاناتی ولی دارای نفت در جنوب ایران

بپرس