اب

/~Ab/

    hydro-
    juice
    water
    father

فارسی به انگلیسی

اب از دست دادن
dehydrate

اب افکن
waterspout

اب افکند
jettison

اب انبار
cistern, reservoir, water storage tank, (underground) water tank or clstern

اب انبار معدن
sump

اب اورده
drift

اب اکسیژنه
hydrogen peroxide

اب باران
rainwater

اب باران در دست انداز جاده
puddle

اب بخش کن
water-parting, divide, water shed

اب بر
aqueduct

اب برداشتن
to be equivocal, water

اب بستن به
inundate

اب بند
caulk, dike, lock, sealant, wall, weir, floodgate, dope, sealer

اب بندی
stopping a leak, hermetic sealing, stopping a laek, [mech.] valve grinding

اب بندی شده
watertight

اب بندی کردن
caulk, chink

اب بها
water-rate, irrigation fees, water rate

اب بینی
rheum, snot

اب بینی بالا کشیدن
sniffle

مترادف ها

aqua (اسم)
اب، محلولی بشکل اب

water (اسم)
اب، مایع، ابگونه، پیشاب

juice (اسم)
جوهر، اب، خوشنامی، شربت، خوشاب، عصاره، شیره، اب میوه

aqueous (صفت)
اب، ابدار

پیشنهاد کاربران

اُو با تلفظ شبیه او در جور عربی به معنی ظلم و ستم، ریخت دیگر اب در گویش دشتی
لری بختیاری
اَو:آب
آب از صدای چشمه جاری، خوردن چکه هایش بر خودش ساخته شده است
در گیلکی اُ
در استان پارس و به طور کلی منطقه پارس در لهجه ها و گویش های کنونی به آب، آو می گویند.
owu
آب معنی که روشن هست اما ریشه ما در اوستا آپام نبات رو داریم در ریگ ودا هم آپام نبات هستش معنی میشه فرزند آب
آپام در زبان امروزی همان آبان هست پ تبدیل به ب شده و م تبدیل به ن شده
اما در زبان هندی آ از اول واژه برداشته شده و پان و پانی بر جا مانده در سانسکریت و پنجابی و همچنین گجراتی هم اینچنین است در گویش هرمزگانی یو تبدیل شده و در شیرازی به توپ تبدیل شده اما همه یکی هستند
...
[مشاهده متن کامل]

این رو هم بگم اشتباه نشه آپام نبات بخش دوم نبات همان نوه هست معنی فرزند میده و ربطی به واژه آب نداره

آب به زبان سنگسری
وه woh
واژه آب از پارسی میانه ʾp̄ ( āb ) ، از پارسی باستان 𐎠𐎱𐎡𐎹𐎠 اوستایی 𐬀𐬞‎ ( ap ) ) درعربی می شودماء این واژه یعنی آب صد در صد پارسی است.
منابع ها. لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ واژه های اوستا
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ زبان ایرانی باستان
فرهنگ کوچک زبان پهلوی
فرهنگ ریشه واژگان فارسی
فرهنگ پهلوی به فارسی
فرهنگ کوچک زبان پهلوی

خانه ٔ ماهی . [ ن َ / ن ِ ی ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِمرکب ) کنایه از آب است. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) .
در گویش یزدی میشه اُو ( ov )
أَبَوٌ ( بر وزن فَعَلٌ ) : پدر.
أَبَوَانِ ( بر وزن فَعَلَانِ ) : پدر و مادر ( مطابق قاعده تغلیب ) ؛ تثنیه �أَب�.
آبَاءٌ ( بر وزن أَفْعَالٌ ) : پدران؛ جمع مکسّر.
آبَاء در اصل ( أَأْبَاو ) بوده که اعلال شده و� آبَاء� گشته است.
...
[مشاهده متن کامل]

مراد از �أب� در لسان عیسیٰ ( ع ) در اناجیل اربعه حضرت روح القُدُس جبریل ( ع ) است که مطابق قرآن کریم پدر جسمانی آن حضرت است؛ ولی مسیحیان آن کلمه را سهوًا ربّ الارباب، خداوند خدای، یَهُوَه ( = یَا هُوَ ) یا همان پروردگار موسیٰ ( ع ) تصوّر کردند و �اَب� را پدر و خداوند و �ابن� را عیسیٰ و پسر و �روح القُدُس� را جبریل و روح پاکی قلمداد نمودند و دچار شرک ۲۰۰۰ ساله شدند:
فَٱتَّخَذَتۡ مِن دُونِهِمۡ حِجَابࣰا فَأَرۡسَلۡنَاۤ إِلَیۡهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرࣰا سَوِیࣰّا. ( مریم ۱۷ )

بررسیِ کارواژه یِ " آفتَن" در زبانِ پارسیِ میانه - پارسیِ کُنونی:
1 - " آفتَن" با بُن کنونیِ " آب":
در اوستایی کارواژه یِ " اَپ" به چمهایِ زیر بوده است:
1. 1 - رسیدن، دست یافتن
1. 2 - رسیدن به ، نائل شدن، دسترسی پیدا کردن یا در اختیار گرفتن، بدست اوردن، دریافت کردن، شرکت داشتن در دستیابی به چیزی
...
[مشاهده متن کامل]

1. 3 - " برخوردَنِ/اصابت کردنِ" پرتابه
1. 4 - ( به فرمان یا دستوری ) عمل کردن، ( فرمان یا دستوری را ) برآوردَن/انجام دادن/تحقق بخشیدن/اجابت کردن/پذیرفتن ، ( از فرمان یا دستوری ) پیروی و اطاعت کردن
1. 5 - ( با مخالف یا دشمن ) همآوردی ( همچشمی ) یا برابری کردن ( gleichkommen ) ، از پسِ ( حریف یا دشمنی ) برآمدن یا در برابرِ ( حریف یا دشمن ) خودی نشان دادن، چیره شدن، غلبه کردن، پیروز شدن
1. 6 - ( با صدا یا چیزهایی از این دست ) کارِ یکسان و برابری را انجام دادن یا همان کار را انجام دادن، همان کار را توانستن انجام دادن
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
2 - " اَپ" با پیشوندها:
2. 1 - با پیشوندِ " اَوی":
دست یافتن، رسیدن به، به گیرآوردن
2. 2 - با پیشوندِ " آ " :
رسیدن، دست یافتن، رسیدن به -
2. 3 - با پیشوندِ " پَئیتی": ( که همان پیشوندِ " پِی" در زبانِ پارسیِ کُنونی است: )
رسیدن
2. 4 - با پیشوندِ " فرَ": ( که همان پیشوندِ " فَر" در زبانِ پارسی و همان پیشوندِ " ver" در زبانِ آلمانی است: )
رسیدن به، دست یافتن، بدست آوردن
( بنابر نبیگِ واژه های اوستا:رسیدن، پیش رفتن )
نکته 1: واژه یِ " اَپ" برابر با " gelangen، hingelangen " در زبانِ آلمانی است و بنابر فتادِ 2. 3 در بالا هنگامیکه این واژه یِ اوستایی با " پَئیتی /پی" همراه می شود، کریستین بارتولمه واژه یِ آلمانیِ بالا را با "zu" می آورد؛ یعنی " hinzugelengen". این به روشنی تاییدی بر گفته هایِ من در زیرواژه یِ " پِی" در همین تارنما می باشد که گفتم " zu" در زبانِ آلمانی در بسیاری جاها با پیشوندِ " پِی" در زبانِ پارسی کارکردِ یکسانی دارد.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
3 - " آپینیتَن" و " اَیافتن" در زبانِ پارسیِ میانه، پیشوندی بنامِ " اَی:ay" در پارسیِ میانه و "ی" در پارسیِ کُنونی:
" اَپ" در اوستایی ریشه یِ دو کارواژه یِ " آپینیتَن" و " اَیافتن" در زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی است.
" آپینیتَن" یک کارواژه یِ گذراست که از سه تکواژِ " آپ. ین. یتَن" ساخته شده است.
بررسیِ تکواژهایِ " آپینیتَن": ( آپ. ین. یتَن )
3. 1 - " آپ" برآمده از همین واژه یِ " اَپ" در بالا می باشدکه در پارسیِ کُنونی به ریختِ " آب" که بُن کنونیِ " آفتَن" است، در آمده است.
3. 2 - "ین" نشانه یِ گذراسازِ/سببی سازِ زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی است که در پارسیِ کُنونی به ریختِ " آن" در آمده است.
3. 3 - " یتَن/تَن" نشانه یِ مصدری است که در پارسیِ کُنونی به ریختِ " یدَن/دَن/تَن" در آمده است.
پس اگر بخواهیم کارواژه یِ " آپینیتَن" را در پارسیِ کِنونی بکارگیریم، به " آبانیدن" می رسیم که گذرایِ/سببیِ کارواژه یِ " آفتَن" است.
"کریستین بارتولومه" در پانوشتِ واژه یِ " اَپ" آورده است که " اَی" در کارواژه یِ پارسیِ میانه یِ " اَیافتَن" پیشوند است یعنی داریم : اَی. آفتن.
نیاز به یادآوری است که" یاوری" در پارسی نیز برآمده از واژه یِ پارسیِ میانه یِ " اَیاواریه" بوده است که تکواژهایِ آن چنین هستند: ( اَی. او. ار. یه )
" اَی" چنانکه گفته شد، پیشوند است. " اوار" در " ایاواریه"برآمده از واژه ای اوستایی " اَوَر" به چمِ "یاری، کمک" است که خود به کار واژه یِ " اَو:av" به چمِ " کمک کردن" در همین اوستایی برمی گردد و " یه" نیز پسوند است.
اکنون به روشنی دریافته می شود که " اَی" در زبانِ پارسیِ میانه پیشوند بوده است که در پارسیِ کُنونی به ریختِ " ی" در آمده است بمانندِ " اَیافتن/یافتن، اَیاواریه/یاوری، اَیاری/یاری، اَیاریدن/یاریدن و . . . ".
همچنین در زبانِ پارسیِ میانه واژگانی همچون " اَیابَگ، اَیاباگ، اَیابَگیه و. . . " نیز از " اَیافتن" بر آمده است.
ما می دانیم که بُنِ کنونیِ " یافتن"، " یاب" است و از سویِ دیگر آشنا شدیم که "ی" در این کارواژه پیشوند است و اگر این پیشوند را از آن جداکنیم، " آفتَن" با بُن کنونیِ " آب" را خواهیم داشت.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
4 - " اَنافتَن/آنافتَن" با بُن کنونیِ " اَناب/آناب" در زبانِ پارسیِ میانه به چمِ " رد کردن، دور کردن، جلوگیری کردن، امتناع کردن، دفع کردن":
اکنون به آسانی می توان دریافت که کارواژه یِ " اَنافتن/آنافتَن" به چمِ " رد کردن، دور کردن، جلوگیری کردن، امتناع کردن، دفع کردن" با بُنِ کنونیِ " اَناب/آناب" در پارسیِ میانه برآمده از پیشوندِ ناپایاسازِ ( =منفی سازِ ) " اَن" وکارواژه یِ " آفتَن" است که چنانکه گفته شد این " آفتَن" نیز خودبرآمده از واژه یِ اوستاییِ " اَپ" هست؛ پیشوندِ " اَن" به چمِ " نا، بی" است که در اوستایی نیز بکار می رفته است و نشاندهنده یِ "ناپایایی و نفی" است.
پادواژه یِ " آفتَن/آب" بنابر چمارهایِ واژه یِ " اَپ" در اوستایی بویژه فتادِ 1. 4، " دور کردن، رد کردن" است و از همین رو می توان در زبانِ پارسی برایِ واژگانِ " رد کردن، امتناع کردن، انکار کردن" از کارواژه یِ " انآفتن/آنافتَن" با بُن کنونیِ " انآب/آناب" بهره گرفت.
نیاز به یادآوری است که واژه یِ " اَنابیشتن/آنابیشن" نیز در زبانِ پارسیِ میانه به چمِ "اجتناب، جلوگیری، دوری، دفع" بکارگیری می شده است که اگر بخواهیم آنرا به زبانِ پارسیِ کُنونی تراگوییم به واژه یِ " اَنابِش/آنابِش" می رسیم؛چراکه پسوندِ نامسازِ "یشن" در زبانِ پارسیِ میانه همان پسوندِ " ِش" در پارسیِ کُنونی است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پیشنهاد 1:
ما می توانیم با پیشوندِ " بَر"، فتادِ 1. 4 و معنایِ " از پَسِ کاری برآمدن" از فتادِ 1. 5 را در بالا پوشش دهیم؛ یعنی با کارواژه هایِ " برآفتَن/برآبیدن" و " برآبانیدن".
پیشنهاد 2:
ما می توانیم با پیشوندِ " هَن/اَن" و " هم" فتادهایِ 1. 5 و 1. 6 را پوشش دهیم؛ در زبانِ آلمانی واژه یِ " gleichkommen" چنانکه در بالا آمد، برابر با " correspond/match" نیز هست.
پس به آسانی می توانیم برایِ واژگانِ " تناظر داشتن، متناظر بودن" واژه یِ " همآفتَن/همآبیدن" ، برایِ واژه یِ " تناظر" واژگانِ "همآبِش، همآفتگی" و برایِ واژه یِ " متناظر" واژه یِ " همآفته" را پیش نهیم و همچنین برایِ کارواژه یِ "تناظر دادن" از کارواژه یِ " همآبانیدن/اَنآبانیدن" و برایِ واژه یِ " تناظر دهی"، از واژه یِ " همآبانِش/انآبانِش" بهره ببریم.
پیشنهاد 3:
چنانکه به واژه "یافتَن/یاب" و پیشوندی بودنِ " ی" در آن پی بردیم، می توان " آفتن/آب" را با پیشوندهایِ دیگر همچون " بر، هم، در، اندر، دربر، وی/گُ، آز و. . . " همراه ساخت و نوکارواژگانِ خوش ساختی را پدیدآورد، به گونه ای که همه یِ چمارهایِ اوستاییِ واژه یِ " اَپ" را نیز دربربگیرد.
( در اینباره آنچه که در زیرواژه یِ " شگردهای سره سازی زبان پارسی" در همین تارنما آوردم، می تواند یاریگر باشد. )
پیشنهاد4:
پیشوندِ " اَی/ی" را میتوان در زبانِ پارسی با کارواژه هایِ دیگر همراه ساخت و نوواژگانی را پدید آورد.
ولی پیش از آن باید دانست که کارکردِ پیشوندِ " اَی/ی" چیست و در کجا می توان از آن بهره گرفت. در آینده در زیرواژه یِ " اَی/ی" به این پیشوند خواهم پرداخت.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگشتها:
1 - ستونهایِ 71، 70 و72 از نبیگِ " فرهنگنامه یِ زبانِ ایرانیِ کهن" نوشته یِ "کریستین بارتولومه"
2 - رویبرگهایِ 82 و 83 از نبیگِ "فرهنگِ واژه هایِ اوستا"
3 - رویبرگهایِ 15، 8 و 234 از نبیگِ "فرهنگنامه کوچک پهلوی"

اباباب
در ترکی به آب سو گفته میشود که وام واژه ای است از زبان چینی ، در چینی به آب""" 水Shuǐ """ گفته می شود، همه زبان ترکی آمیخته ای از چینی ، مغولی ، زبان های ایرانی از جمله سغدی و عربی است و واژه که براستی ترکی باشد ، نیست.
کوردی : ئاو | Aw
در صنع آب اندیشه کن عجب اسرار نهان دارد
خردمند داند در این اسرار چه پنهان دارد
باد رحمت وبخار دریا به هم تابد آب در پیمانه است
بر خردمند اعیان گر این پیمانه نبود آب در غربابه است
همه ابزار در کار زه پیمانه آب جاری سوی دلدار
...
[مشاهده متن کامل]

این نعم حق که آب جاریست در انبان
پارسی این علت ومعلول در این گردون زه زه پرتوحق جاریست
تو دانی جزئی رین دانش و حکمتش دریا بیکران جاریست
آب به زبان سنگسری وُه woh گویند

اَب:کلمه اب در لغت عرب غالبا بر پدر اطلاق می شود و چنانکه خواهیم دید گاهی بر جد مادری و عمو و همچنین مربی و معلم و کسانی که برای ترتیب انسان به نوعی زحمت کشیده اند نیز گفته شده است ، ولی شک نیست که به هنگام اطلاق این کلمه اگر قرینه ای در کار نباشد قبل از هر چیز پدر بنظر می آید . ( تفسیر نمونه )
...
[مشاهده متن کامل]

( والد ) تنها به پدر بلاواسطه می گویند و ( اب ) هم در مورد پدر بلاواسطه استعمال می شود و هم در مورد اجداد. ( تفسیر المیزان )

آب :
اوستایی:AP، APAM
پارسی باستان:API، APUS
پهلوی:AB، AP
پروسی کهن:APE
ایرلندی کهن:ABANN
آب به معنی آشامیدنی که بی رنگ و بی بو است
آب به معنای آبرو
پچه بیا پایین
آب
پارسی باستان: آپا
پارسی پهلوی: آپ
پارسی نوین: آب
آب در زبانهای مختلف
Shui:در زبان چینی یعنی آب
Vodi:در زبان روسی یعنی آب
Su:در زبان ترکی یعنی آب
Tannir:در زبان تامیلی یعنی آب
Mizu:در زبان ژاپنی یعنی آب
Jur:در زبان ارمنی یعنی آب
Paanee:در زبان هندی یعنی آب
...
[مشاهده متن کامل]

Nero:در زبان یونانی یعنی آب
Ura:در زبان باسکی یعنی آب
Tsqali:در زبان گرجی یعنی آب
Viz:در زبان مجاری یعنی آب

درود ُ سپاس
در این روزگار خشکی و کم آبی، برای آبیاری گلدانها و باغچه، می توانیم از پساب یا آب دور ریخته شده ( همانا بی هیچ ماده شوینده ) که از زیر راهآب روشویی یا ظرفشویی آشپزخانه گردآوری می کنیم، بهره ببریم.
...
[مشاهده متن کامل]

خود من در این آب پوست میوه و . . . می ریزم و در خِرَند ( حیاط ) می گذارم که پس از چندی به گونه ای کود آبکی دگرگونه می شود که آن را برای آبیاری نهالهای باغچه و سبزی بکار می برم.

در گویش های محلی شهر جیرفت آب را یو میگویند
واتر
مایع حیات
[کوردی]
ئاو؛ ئاڤ؛ ئه و؛ تراوێکی روونی بێ ڕه نگ و تام و بۆ
ئاب؛ مانگی هه شته می زایینی له وڵاتانی عه ڕه بی؛ مانگی پێنجه می ساڵی دینی جووله که
اب یعنی زندگی
معنی : پدر
کلمات هم معنی:أبو، أبا، أبی
همه اینها به معنی پدر هستش

ابو، باب، بابا، پدر، والد
آب به ترکی: سو
آب ::
دکتر کزازی در مورد واژه ی آب می نویسد : ( ( آب در پهلوی در ریخت آپ āp بکار رفته است . آب را با eau در فرانسوی و agua در اسپانیایی می توانیم سنجید. ) )
( ( یکی آتشی برشده، تابناک؛
میانْ بادو آب از بَر ِتیره خاک. ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 188 )
آب : تحریف کلمه اُسومای سوریانی باستان این کلمه در لری و کردی وفارسی قدیم ( اُ ) در فرانسوی اِاَو در زبان اشکانی آب و در زبان ترکی ( سو ) در زبان چینی شو و در زبان عربی ماء و در زبان قبطی مو شده است ( موسی در زبان قبطی به معنای از آب گرفته می باشد )
آب درزبان هندی اول آبانی وسپس پانی شده است در ژاپونی این کلمه میزو شده که تحریف کلمه اُسیمو می باشد در زبان انگلیسی این کلمه را وادر تلفظ می کنند که تحریف وااُتِر اوستائی به معنای ضد آتش می باشد ( وا = پیشوند نفی اُتِر =آتش ) .

آب را تیغ کردن : آب را منجمد کردن و چون خنجری از یخ ساختن
تاب سرما که برد از آتش تاب
آب را تیغ و ، تیغ را کرد آب
معنی بیت : تاب و شدت سرما که تاب و توان از آتش می برد ( گرمی آتش در برابر شدت سرما بی اثر شده بود ) آبها را یخ کرده ، خنجری از یخ ساخته ، پرتو و نور خورشید را محو و نابود کرده بود .
...
[مشاهده متن کامل]

( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 492 )

نام ماه پنجم یا یازدهم سالماه خاص یهودی و سریانی . در اصطلاح سریانی رومی ماه آب با ماه ششم اغسطس سال مالی. ترکان یعنی با ماه اوت یولیانی مطابق است .
مایعی شفاف بیمزه و بوی یکی از چهار عنصر قدماست.
ژول ورن Jules Verne نویسنده فرانسوی گفته:\\ آب زغال سنگ آینده است. انرژی فردا آب است که می شود آنرا بوسیله الکتریسیته به ئیدروژن و اکسیژن جداکرد. بندهای جدا شده H2 ( ئیدروژن ) O ( اکسیژن ) است که Hydrogen فراهم کردن انرژی آینده را پشتوانه می کند. آلمان پیشرفته ترین کشور اروپایی است که دست به اینکار زده و در آینده سوخت اتومبیل ها و هواپیماهای مسافر بری را بوسیله ئیدروژن فراهم خواهد کرد. امروز اتومبیل ئیدورژنی در آلمان هست و شرکتهای اتومبیل سازی نامدار آلمانی نمونه های آنرا ساخته و در خیابانها رفت و آمد می کنند. ئیدروژن پس از سوختن تنها آب ایجاد می کند و با اینکار می شود CO2 Emission را کم کرد و به زیستگاهمان کمک بسیار زیادی کرد. در بالا واژه [آب سنگین] بکار برده نشده. نگرش من آن آب سنگینی که در شیمی بکار می برند و آنرا Deuterium oxide و یا D2O می گویند نیست. بلکه آبی است که میزان گچ در آن زیاد است و وقتی با چنین آبی چای درست کنیم کدر می شود. در آلمان آب آشامیدنی بسیاری از شهرها آن سنگین است مانند شهر کلن Koeln که البته آنرا به O اوملات [با دو نقطه روی O] می نویسند. به این خاطر تنها ۱۷٪ از شهر وندان آلمانی از آب آشامیدنی و دیگران آب کانی ( معدنی ) بهره برداری می کنند. در آلمان ۵۰۰ نوع آب معدنی هست که به بهای از لیتری ۱۳ سنت [یورو سنت] تا بهای بسیار بالا می توان خریداری کرد. گرانترین آبها در آلمان به ترتیب هر لیتر از ۹ || ۱۹|| ۲۹|| تا ۸۹ یورو هست شاید کسانی که این نوشته را می خوانند باور نکنند و لی دروغ نمی نویسم راست است. یکی باید از خودش باید بپرسد آبی که توی یک شیشه منیاتوری آنرا ریخته اند و هر لیتر آنرا ۸۹ یورو می فروشند به چه دردی می خورد اگر آدم آنرا ننوشند می میرد؟ آب مایه زندگی است . اگر غذا نخوریم شاید بتوانیم دو هفته زنده بمانیم . اگر نفس نکشیم تا سی ثانیه و اگر آب ننوشیم می توانیم ۳ روز زنده بمانیم که البته بستگی به درجه گرمای زیستمان دارد. پس آب به هوا نزدیکتر است. اینکه چقدر روزانه باید آب بنوشیم در سال ۱۹۴۵ یک کانون پژوهشی در آمریکا بر آورد کرد که مردان روزانه دو ونیم لیتر و زنان دو لیتر باید آب بنوشند . البته نه اینکه ناهم سانی میان زن و مرد هست [زن با مرد ۱۰۰٪ برابر است] این برای این است که مردان کارهای سنگینی انجام می دهند و بدن گرم می شود و آب زیادتری از دست می دهند که باید با نوشیدن آنرا باز نهش کرد. نوشیدن آب زیاد زهر آلودگی در بدن ایجاد می کند و مرگ را سبب خواهد شد. در ۲۲ آپریل ۲۰۱۸ در دوی ماراتون Marathon بانویی به نام Johanna Pakenham هم در آن شرکت می کند و در مسیر دویدن تماشاچیان به او شیشه آب می دهند و او هم تا می تواند می نوشد. پس از اینکه کارزار تمام می شود و دارد با یکی از دوستانش به خانه بر می گردد دچار بیهوشی می شود و او را به اورژانس می برند. پس از آزمایش خون پزشکان در می یابند که میزان NA ویا یون سدیم که ضربان قلب را میزان می کند و در سیستم تارو پود ها ( اعصاب ) بکار می رود بسیار کم شده و این به خاطر نوشیدن زیاد آب بوده که آنها را به بیرون شورانیده است. نکته بسیار با ارزشی که باید گفت این است. برای کسانیکه از آب آشامیدنی بهره برداری می کنند. پاره ایی از لوله های آب را از سرب و یا مس می سازند که آنها دائم ذرات بسیار ریزی به آب آشامیدنی پس می دهند و این ریزه ویا دانه ها سرب و نیکل هستند که بسیار بسیار زیان آور هستند. دیگر اینکه شیر های آب وقتی در مدت شب آب در آن می ماند ریز دانه های فلزی که در بالا نام بردم را در خود دارند. برای گشودن این دشواری بهترین راه این است که پیش از اینکه آب توی کتری یا سماور بریزیم و چای درست کنیم بگذاریم تا سی ثانیه جاری شود چنانکه آب خنک شود و این دانه های فلزی ریز بیرون بیایند. بهتر است که ابتد با آب لوله کفچه ( قاشق ) و چنگال و بشقاب را بشوییم تا مقداری آب جاری شود و سپس برای نوشیدن و یا چای از آن بکار ببریم.
...
[مشاهده متن کامل]


به سرکار عالی علی باقری که نوشته در زبان آذری آب می شود su بایستی بگویم که این واژه زبان آذری نیست و مردم آ ذربایگان کشورمان زبانی را که گویش می کنند آذری نیست. این گویش ترکی است. آذری چنانکه در کتاب //آذری یا زبان باستان آذربایگان\\ آمده در پیش از سلجوقیان زبان رسمی این استان در میهن مان ایران بوده که امروز ازبین رفته است. شاید در پاره ایی از روستاها مانده باشد. در گفتار دوم این کتاب نوشته شده که چگونه و از کی ترکی به آذربایگان راه یافته است. چون سلجوقیان ترک زبان بوده و پایتخت آنها در آذربایگان بود به این خاطر ترکی زبان اداری شده و مردم بایستی کارهای اداری خود را با این زبان راه می انداخته اند. در زیر نمونه هایی از زبان آذری را که در کتاب نام برده بالا آمده برایتان می نویسم:
...
[مشاهده متن کامل]

دیر کین سر بسودای ته کیجی// دیر کین چش چو خونین اسره ریجی
دیره سر باستانه اچ ته دارم// خود نو اجی کوور بختی چو کیجی
صفیم صافیم گنجان نمایم// بدل در ده ژرم تن بی دوایم
کس بهستی نبرد ره باویان// از به نیستی چو یاران خاکپایم
سخن اهل دلان در بکوشم//دوکاتب نشته دائم بدوشم
سو گندم هر ده بدل چو مردان// بغیر از تو بجای جش نروشم
چنانکه پبداست آذری شاخه ایی از زبانهای ایرانی است و هیچگونه پیوندی با گویش امروز در آذربایگان ندارد!
***لطفا این بخش را که از سه ستاره می نویسم پاک کنید: کتاب آذری یا زبان باستان آذربایگان نوشته احمد کسروی است که خود آذری است ولی نوشته های او در ایران ممنوع است به این خاطر نباید نام او را برد. دیگر اینکه در ابتدای این کتاب شاد روان استاد احسان یار شاطر رئیس سابق مرکز ایران شناسی دانشگاه کلمبیا و پایه گذار دایرة المعارف ایرانیکا مقاله ای نوشته است. نام ایشان هم را نباید برد چون می گویند که او بهایی بود. که این چه ربطی به دیگری دارد. چکار به باور او داریم؟

اب به لری : اُو
اب مایعی است که برای حیات انسان ضروری است
آب: تری عزت و شرف، در بیت زیر به معنی تری
سرد پیان آتش از او تافتند
گرم روان آب در او یافتند
شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر، برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص ۲۳۸.
آب در زیر کاه :زبانزدی ( ضرب المثلی ) است که از آن ، با استعاره ای تمثیلی ، تباهی و آزار و دسیسه ای که در نهان پرورده و چیده می شود و بزودی آشکار خواهد گردید.
ز گفت ِ سیاوش ، بخندید شاه ؛
نه آگه بُد ا ز آب ِ در زیر کاه
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۳۰.

"آب "در تاریخ بیهقی به معنی" آبرو" نیز آمده است .
"می گفتند که خواجه بوسهل را بر این که آورد؟ که آب خویش ببرد. " ( آ ب : آبرو )
تاریخ بیهقی، دکتر فیاض، ۱۳۸۴ ، ص ۲۲۹.
به آب در زبان آذری سو گفته می شود . همچنین در زبان های زیر هم به آب سو گفته می شود .
ترکی آذربایجانی Su ، ترکی استانبولی su ، ساموآیی Suavai ، قرقیزی suu ، ازبکی Suv ، ترکمنیSuw ، قزاقی Sw مغولی Us ، اویغوری: سۇ
...
[مشاهده متن کامل]

در زبان آذری به رود چای گفته می شود که احتمالا به معنی آب باید باشد چون. در زبان های. سوندایی ( Cai ) ، تاتاری ( Су ) به آب گفته می شود .
در زبان های زیر به آب voda گفته می شود .
بلاروسی ، اسلواکی ، اسلوونیایی ، اوکراینی ، بلغاری ، بوسنیایی ، چکی ، کروات ، مقدونی
دانمارکی vand ، سوئدی vatten ، روسی vody ، لهستانیWoda
در زبان های زیر به آب water گفته می شود .
آفریکانس ، انگلیسی ، هلندی ، فریزی غربی

آب به عربی:ماء
su
آب ( فارسی به انگلیسی ) : hydro - , juice, moisture, rinse, water, wet
آب‬ ( فارسی به ترکی ) : su
آب ( فرهنگ عمید ) :
۱. ماه یازدهم سال سُریانی یا رومی مطابق مردادماه.
۲. ماه یازدهم از سال ملی یهود.
۳. ماه هشتم در تقویم شمسی کشورهای عربی که بعد از تموز و پیش از ایلول و مطابق ماه اوت فرنگی است.
آب همریشه باeauدرفرانسه وapaدر زبان رومانی و اوبه درپشتون می باشد
آب، دومین آفرینش مادی و یکی از چهار عنصر اصلی حیات است که در نزد ایرانیان باستان از عناصر مفید و سودمند شمرده شده است. نگاهبانی آب ها به عهدة خرداد امشاسپندان است. اامشاسپندان خرداد سرور آب ها است که به
...
[مشاهده متن کامل]
گفته بندهشنی، زایش و پرورش جهان مادی از آب است با توجه به باورهای کهن، در رمز پردازی آب، می توان گفت �آب ها نماد مادر کبیر هستند و تولّد، اصل مؤنّث، زهدان عالم و باروری و نیرو بخشی و چشمة حیات را تداعی می کنند

آب یکی از مواد مایع و فراوان ترین مادهٔ مرکب بر روی سطح کره زمین و بستر اولیه حیات به شکل شناخت امروزی آن است و جستجوی حیات بر روی دیگر سیارات بر اساس وجود آب مایع است. بیش از ۷۱٫۱٪ وزن یک انسان از آب تشکیل شده است و نیز بیش از ۶۸٪ سطح کره زمین را آب پوشانده است ( نزدیک به ۳۶۰ میلیون از ۵۱۰ میلیون کیلومتر مربع ) با این همه تنها ۳ درصد از آب های کره زمین شیرین و قابل نوشیدن است و باقی آن به علت محلول بودن انواع نمک ها خصوصاً نمک خوراکی برای نوشیدن مناسب نیست. از همین سه درصد نیز ۲٪ آن منجمد در دوقطب شمال و جنوب و بیش از ۹۴٪ به صورت شور است.
...
[مشاهده متن کامل]

بیشترین چگالی آب خالص در دمای ۳٫۹۸ درجه سلسیوس ( ۳۹٫۱۶ درجه فارنهایت ) حاصل می شود که برابر ۱ گرم بر سانتی متر مکعب یا ۱۰۰۰ کیلوگرم بر متر مکعب است

اب به زبان کورد یعنی آو
در زبان لری بهمئی آو av
آب یا آپ را از صدای برهم خوردن چکه های آب برظرف پر آب یا بلکه یا حوض گذاشته اند. اکثر لغات یکبخشی فارسی اینگونه است. مانند خواب که از آهنگ خرناسه خووووااااب ساخته شده است.

واژه " آب " یک واژه پارسی است که ریشه در اوستا دارد و بگونه " اپم نپات " آمده ودر پهلوی " آپ " ، در پارسی " آب" ، در گویش کردی " آو " و در گویش های لری ، لکی و مازنی " او " گردیده است ، مانند : آباد ( جای آب ) ، آویدر ( دره آب ) ، اوشین ( جای آب ) .
water
مایع حیاط
آب = اب= او
آ= بالا ب= بابا
ب پدر آسمانی و با= پدر بزرگ مذهبی مثل پیام بران
بابا=پدرک= پدر کوچک= منظور پدر خودمان
او= آب
او= آاو= از آن= از او= نعمت آسمانی
سو در زبان ترکی استانبولی یعنی آب
ماء
در زبان لری بختیاری
او::av
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٩)

بپرس