گدایی کردنگدوکگذارگذار دایرهگذاردگذاردگاهگذاردنگذارم افتاد بهگذارندهگذارنده وجه به حساب بانکیگذارهگذاشتنگذاشتن با صدای بلند و محکمگذاشتن برپایه چیزیگذاشتن به حساب بدهکار کسیگذاشتن به طور یواشکیگذاشتن پیچ در سوراخ سرگشادگذاشتن چک به حسابگذاشتن چیزی در جای عوضیگذاشتن در جای خودگذاشتن در جعبهگذاشتن در چمدانگذاشتن در گنجانهگذاشتن درون پاکتگذاشتن زن و بچه و رفتنگذاشتن صفحهگذاشتن معشوق و رفتنگذاشتن و رفتنگذاشتن کلاه بر سرگذاشتن کودک در بسترگذاشتنی به حساب کسیگذرگذر با تاق ضربیگذر باریکگذر بندگذر راهگذر سر پوشیدهگذر شمال غربگذر ناپذیرگذر کردن به سختیگذراگذرانگذران کردنگذران کردن با سختیگذراندنگذراندن زندگیگذراندن زندگی به سختیگذراندن وقتگذرانهگذرایی