گرفتن با چنگگرفتن با چنگالگرفتن با زحمتگرفتن با زورگرفتن با قشون و جنگگرفتن با مهارتگرفتن به چیزیگرفتن به زورگرفتن به صحبتگرفتن به محکمیگرفتن بیماریگرفتن بینیگرفتن پاسگرفتن تلفنگرفتن توپ با دستکش ویژهگرفتن توپ در اغاز مسابقهگرفتن توپ و اغاز کردن مسابقهگرفتن جاگرفتن جای بازیکن خستهگرفتن جای پاسدار خستهگرفتن جای کسیگرفتن دست یکدیگرگرفتن دندهگرفتن دور چیزیگرفتن دور چیزی با انگشتانگرفتن دور چیزی با دستگرفتن دور چیزی به صورت دایره وارگرفتن رادیوگرفتن رادیو و تلویزیونگرفتن زبانگرفتن لولهگرفتن مجاری بینی و گلوگرفتن مجدد شهرگرفتن مجراگرفتن ناگهانیگرفتن هفت تیر به طرف کسیگرفتن و به زور بردنگرفتن وسیله نقلیهگرفتن وقتگرفتن وکیلگرفتن کارگرگرفتنیگرفتهگرفته شدنگرفته شدن لولهگرفته شدن مجاری بینی و گلوگرفته شده ازگرفته و نامشخصگرفته کردنگرگ