کوژی ته کشتیکوسکوس بستنکوس رحلتکوس زدنکوس صلح می زنندکوس عقب نشینی زدنکوس هاکوس کوسکوسانکوستکوستنکوسنکوسهکوسه سرچکشیکوسه سفیدکوسه ماهیکوسه ماهی اسودگرکوسه و ریش پهنکوسیدنکوشکوش نامهکوشاکوشا و صمیمیکوشادکوشاییکوششکوشش بسیارکوشش بی فایدهکوشش بیهودهکوشش شدیدکوشش ناگهانیکوشش های بیهودهکوشش و تقلا کردنکوشش کردنکوشنامه نویسکوشنهکوشهکوشککوشیدنکوشیدن برای سردراوردن از کار دیگرانکوشیدن سختکوفتکوفت کردنکوفتش باشدکوفتگیکوفتگی و خون مردگیکوفتنکوفتن بر کلهکوفتن به هم