فداسازیفداکارفداکارانهفداکاریفداکاری کردنفدایت شومفداییفداییانفدراسیونفدرالفدرال سازیفدرال گراییفدرال گریفدرال کردنفدویفدیهفرفر اشپزخانهفر انداختنفر برای بریان کردنفر پایافر ریزفر زدنفر زلففر شش ماههفرافرا اطلسفرا خوانفرا خواندفرا خواندن با سوت زدنفرا خواندهفرا رسیدنفرا رسیدن شبفرا روان بینفرا زمینیفرا سوی چیزی بودنفرا شهریفرا صوتیفرا گذاشتفرا گرفتن به طور کاملفرا گرفتن دانشفرا گرفتن در تاریکیفرا گرفتن دور چیزیفرا نگرهفرا نهشفراپخشفراپخش شدنفراتابفراتابیفراتاخت