فرو ریختنفرو ریزیفرو شدنفرو شدن به سرعتفرو شدن زیردریایی و غواصفرو شوفرو صوتیفرو فشردهفرو گرفتفرو نشانفرو نشاندنفرو نشاندن خشمفرو نشاندن دردفرو نشستنفرو کردن با چوبفرو کردن با چیز تیزفرو کردن با فشافرو کردن با فشارفرو کردن با میلهفرو کردن برای مدت کوتاهی در ابفرو کردن به طور ناگهانفرو کردن به طور ناگهانیفرو کردن در ابگونهفرو کردن در مغز کسیفرو کردن سریع در ابفرو کوبیفرو کوبیدنفرو کوبیدن با شدتفروافتادهفرواوافروبردن به خواب مغناطیسیفروبریفروبری دودفروبری هوافروپاشیفروپاشی پذیرفروپاشی روانیفروپاشیدهفروتبارفروترفروتنفروتن کردنفروتنانهفروتنیفروتنی کردنفروختنفروختن برنامهی رادیو تلویزیون به چند ایستگاهفروختن به بهای کمتر از رقیبفروختن به عنوان اهن پارهفروختن به عنوان جنس اوراقی