عضو رسمی کلیساعضو ریش مانند در جانوران و گیاهانعضو سازمان دولتیعضو شدنعضو شدن دوبارهعضو شوراعضو ضمیمه در حیوانعضو ضمیمه در گیاهعضو طبقه بورژواعضو فرقهعضو فرقه ی ادونتیستعضو فرهنگستانعضو قبیلهعضو قبیله ی افریقاییعضو قیاس پذیرعضو گروه افریقاییعضو گروه سرایندگان کرعضو گروه قانونگذارعضو گروه نخبهعضو گروه هم سرایان کرعضو معیوب و بدشکلعضو موسسعضو هیئتعضو هیئت مقننهعضو کلیساعضو کلیسای انگلیکانعضو کلیسای پروتستان باب تیستعضو کلیسای کاتولیکعضو کمیتهعضو کمیسیونعضو کنفدراسیونعضوکنفدراسیون شدنعضوکنفدراسیون کردنعضویتعضویت مجددعضویت هیئت امناعطاعطا کردنعطائعطائ اللهعطائکردنعطااللهعطابخشعطارعطاردعطاردتیرعطاریعطالتعطرعطر افشان